یادداشتی پیرامون کتاب قیدار؛
رضاامیرخانی هنوز برای من یک علامت سوال است
کتاب قیدار برگرفته شده از نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل است.
به قلم حسین پایین محلی، اختصاصی گلستان24 :
آشنایی با نویسندگان اعم از وطنی وخارجی گاهی کاملا اتفاقی است و گاهی بایک پیش زمینه ذهنی ...رخ میدهد.
رضاامیرخانی حقیقتا هنوز برای بنده یک علامت سوال است. امیرخانی از آن دسته نویسندگانی است که چه براثر اتفاق وچه با یک پیشینه قبلی به سراغش رفته باشی هرگز پشیمان نمیشوی.
امیرخانی درگوشه ای از ذهنت وشاید هم در وسط ذهنت وبرای برخی درکل ذهن! حضوردارد و یاخودش یا آثاری که از او خواندی حضوردارند وبه هرنحو تو را درگیر میکنند! درگیر امیرخانی! درگیر بیوتن! درگیر قیدار! درگیر جانستان٬ کابلستان! درگیرنفحات نفت....و دریک کلام درگیر!!!
چه درگیر جهان امیرخانی باشی چه درگیر برخی آثارش این راپذیرفته ای که اولا درگیرشدی وثانیا این درگیری ارزشمنداست! درگیری ذهنی و وجودی ازسنخ آثار وجهان امیرخانی هرگزقابل مقایسه بابرخی رمان های عاشقانه امثال فهیمه رحیمی ویا برخی داستان های شبه فلسفی نیست! این مشغولیت انسان را دریک جهانی قرارمیدهد که هم بازیگری وهم تماشاگر! مثل شاعری که وقتی شعرش رامیخواند هم خودش میشنود!
اولین بار کتاب بیوتن امیرخانی را خواندم وطبیعتا چیزی نوشتم وبعد بافاصله کتاب قیدار! چه نام کتاب! چه طرح کتاب! چه ساختار وفرم ومحتوای کتاب من راسخت مجذوب خود کرد به نحوی که ابتدا نتوانستم خوانشی انتقادی از کتاب دست پیداکنم واصلاچه لزومی به خوانش انتقادی!؟ مگرنه اینکه رمان حاصل جهان فردی انسان مدرن است!؟ این پرسش موازی پرسش قبلی می تواند مطرح شود وان اینکه آیا امیرخوانی رمان نویس است یا به جنس داستان ورمان باحال وهوای فرهنگ ایرانی و تاریخی خودمان دست پیداکرده؟این فعلابماند!
کتاب قیدار برگرفته شده از نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل است. نوه حضرت ابراهیم و پسرحضرت اسماعیل که به نوعی جد پیامبراکرم محسوب میشوند. عنوان کتاب بسیارجذاب است. طرح روی کتاب هم ما رابه فضای ورزش پهلوانی میبرد وروزگاری که قبل از انقلاب منش پهلوانی و سلوک داش مشتی ها ازحریم ها دفاع میکردند و درنظر مردم مظهرحریت تلقی میشدند. داش مشتی هایی که به قول خانم لمپل نویسنده وایران شناس مشهور درکتاب خودش به عنوان ساختار اجتماعی ایران درقرن نوزدهم ازآنان به نیکی یاد کرده.
فروش فوق العاده این کتاب درسال نود ویک به عنوان رمان درکنار مجموعه شعر ضد فاضل نشان داد امیرخانی خانی وفاضل هریک در حوزه خود نه تنهابه سبک وسیاق دست پیداکردند بلکه در ایران تبدیل به یک پدیده شدند که میتوان ازآن با نام این دوبزرگواریاد کرد. هردوی این دوبزرگوار خیلی ازطرفداران ومنتقدان علاقه مندی دارند که در دهه کنونی فضای شعر وداستان را حال وهوایی تازه بخشیدند
امیرخوانی سال ها درخارج ازکشور زندگی کرده اما پیوندش را همچنان باتاریخ وفرهنگ ایرانی اسلامی حفظ کرده ومثل برخی ها جو زده نشده. چه کسانیکه با مدتی زندگی درفرنگ چنان از فرنگ بگویند که انگار قرنها در فرنگ زندگی کردند ویا برخی غربزده های وطنی که از خود غربی هاهم جلو زدند!
کتاب بیوتن امیرخانی نمونه بارز تجربه زندگی در زیست جهان امریکایی هاست که نقش اول یاشخصیت اول داستان بعداز مسافرت ازایران به امریکا با ارزشهای امریکایی مواجه میشود درحالیکه به مبانی خود پایبنداست نمی تواند این سبک از زندگی را باورکند وبه نوعی باچالش مواجه میشود. دراین نوشتار قصدمان توضیح درباب بیوتن نیست پس ازآن میگذریم وبه موضوع اصلی اشاره میکنیم:قیدار!
درقیدارهم نوعی مواجحه وجود دارد.بین دوتیپ اجتماعی.تیپ قدیمی سنتی داش مشتی که از همه چیز خود میگذرد ودراصطلاح امروزیها بامعرفت است وتیپ مدرنی که بی هویت است...که درسطوربعدبه آن اشاره خواهیم کرد.
درخیلی ازرمانها پای یک زن درمیان است وشاید بیجانباشد رمان رااصلازنانه بدانیم!ودراین رمان هم بیشک پای یک والبته چند زن درمیان است! اما آنچه این رمان را رمانی خواندنی کرد آن زن وزنان دیگرنبود!اینبار پای یک مرد درمیان است!بله!مرد!امیرخانی بانگارش قیدارشاید به نحوی درصدد بازتولید مفهوم مردانگی وغیرت انسان دهه پنجاه وشصت جامعه ایرانی بوده چراکه ویژگیهای قیدار با این تیپ انسانها هم خوانی دارد.
دریک طرف داستان باشخصیتی مواجه هستیم که لوتی است ودرطرف دیگربرعکس.درست مثل برخی فیلمهای هندی ویاهالیوودی!یکی قهرمان ویکی ضد قهرمان!(anti christ)والبته چنانچه اشاره شد پای یک زن نیز درمیان است
ودرکناراین زن پای خیلی چیزهای دیگرنیز درمیان است!پای حیثیت ومردانگی وازخود گذشتن!چراکه خیلی از اثبات کردنها تنها به نفی دیگری نیست!قهرمانهای اخلاقی ابتدا درنبردبانفس پیروزند وآنگاه با دشمن بیرونی مقابله میکنند واینجاست که گاهی مقابله بادشمن نیز بعضا به معنی حذف اونیست بلکه قهرمان ما چون پوریای ولی از خویش میگذرد تاهم خود وهم دیگری را دراصطلاح عاقبت بخیرکند.
اما این مبارزه تنها بانفس اماره ورقیب بیرونی نیست بلکه درپهنه زندگی فردی واجتماعی لوتی ماجریان دارد وتامبارزه سیاسی و با طاغوت سریان دارد وقیدار شاه کلید داری است که به انحای گوناگون باید قفلهارابازکند وهم گره های کور را.
ذکراین نکته شاید ضروری باشد که رسم الخط کتاب دربرخی جملات ونوشته ها کمی نامتعارف است چنانکه شخصیت اصلی با انسان شهرنشین ومدرن امروزی سرهمخوانی ندارد وبیش ازحد اخلاقی است!!!
شاید خواننده محترم تصورکند چرا به داستان اشارتی که باید نشده٬اما این کتاب حیف است که کوتاه وبریده بریده نقل شود....قیدارراباید خواند وزندگی کرد!ازجایی که پای قیداربه مبارزات سیاسی شروع می شود نگارنده کمی ذهنش به سمت شخصیتی چون طیب رضایی رفت وتصورکرد شاید بشود نوعی اشتراک بین قهرمان داستان ما وشهید طیب ایجاد کرداماازانجاکه نویسنده درابتدای داستان هرنوع مشابهتی رااتفاقی دانسته ازتقویت این انگاره فاصله گرفت.
امیرخانی دراین کتاب ماراباشخصیت هایی آشنامیکند که برخی تنهانام بزرگی دارند ومثل بادکنک بزرگ اند اما بزرگمرد نیستند وتنهارشد بادکنکی دارندوبرخی واقعابزرگ اند اما بی نام.برخی هم بزرگ اند وهم نام آشنا.وگاهی برای تعالی بیشترباید ازنام گذشت...واسیرنام نبود ونماند...نه تنها بد نامی بداست بلکه گاهی خوش نامی هم حجاب میشود پس باید بی نام شد(من کسی درناکسی دریافتم/پس کسی درناکسی درباختم!)اما...اما عده ای باز خوش نامی راچون ملامتیه وقلندریه دربدنامی میدیدند واین باز پایان راه نیست!..این نوشتاررابا پیام سیدگلپا به قیدار خاتمه میدهیم:-خوش نامی قدم اول است...ازخوش نامی به بد نامی رسیدن٬قدم بعدی بود...قدم آخر٬گم نامی است...طوباللغرباء! قیدار حرف سید راتکرارمی کند:-گنده نامی قدم اول است...ازگنده نامی به گنده نامی رسیدن٬قدم بعدی بود...قدم آخرگم نامی است!
ارسال نظر