ابن تیمیّه،مردی که باید از نو شناخت
وهابیت و خشونت ها موجود در جهان
امروزه جهان اسلام گرفتار خشونتهایی گشته است که با نام اسلام، چهرهای زشت و خشن از اسلام جلوه دادهاند و گروههای تروریستی ای در مناطق مختلف اسلامی در راستای خدمت به استکبار به جنایت و برادرکشی رو آورده اند.تمام این جریانات افراطی و تکفیری،ادّعای حقطلبی داشته و خود را حقّ مطلق فرض نموده و به ردّ سایر مذاهب و گروههای اسلامی میپردازند.شاید بتوان گفت،با نگاهی به افراطگرایان براحتی میتوان دریافت که آنان به غیر از خشونت و توحّش،هیچ نقطه اشتراکی با یکدیگر ندارند، جز در یک چیز و آن یک چیز،تبعیّت از افکار شخصی به نام ابن تیمیّه حرّانی است.ابن تیمیه کیست؟
به گزارش گلستان24، اِبْنِ تَیْمیّه،تقىالدّین احمد بنعبدالحلیم الحرانى الدمشقى الحنبلى (دوشنبه10 ربیعالاول 661 - شب دوشنبه20 ذیقعده 728ق)1 در شهر حرّان2 که در آن زمان از مراکز تعلیمات مذهب حنبلى بود، متولّدشد.3وی تا هفت سالگی در آن سرزمین زندگی کرد.به خاطر حمله سپاه مغول،عبد الحلیم،پدر ابن تیمیه- که عالمی حنبلی مذهب بود- مجبور شد به همراه خانواده،وطن خویش را ترک و به سوی شام (دمشق) حرکت و در آنجا اقامت گزیند.
ابن تیمیه در بیست سالگی پدرش را از دست داد و خود به جای پدر عهده دار تدریس شد و تا سال 698 هـ.ق که در شام زندگی میکرد، از او لغزشی دیده نشده بود.
از آغاز قرن هشتم،کم کم آثار انحراف در او ظاهر شد. به ویژه موقعی که ساکنان «حماة »5 از وی خواستند تا آیه «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی»6 را تفسیر کند.وی در تفسیر این آیه دچار لغزش شد و برای خداوند مکانی در فراز آسمانها تعیین کرد که بر عرش متکی است.7وی با این تفسیر نادرست،آشکارا برای خداوند،جهت و سمت جسمانی قائل شد.
ابوبکر حصینی،از علمای بلند آوازه اهل سُنّت،در این درباره میگوید: «پس بدان که من نظر کردم در سخن این خبیث که در قلب او مرض گمراهی است،کسی که از مشتبهات قرآن و سنّت با هدف ایجاد فتنه تبعیّت میکند...در او چیزهایی دیدم که قدرت گفتن آن را ندارم...؛ چرا که در آنها تکذیب پروردگار عالمیان است...».8
انتشار سخنان ابن تیمیه در دمشق و اطراف آن،غوغایی به راه انداخت.گروهی از فقیهان بر ضدّ وی قیام کردند و از قاضی امام الدّین- قاضی وقت- محاکمه او را خواستار شدند.9پافشاری ابن تیمیه بر موضوعات خود،سبب شد قضات هر چهار مذهب (شافعی، حنبلی،حنفی و مالکی) به خاطر فتواهای دور از مذاهب اسلامی،او را نکوهش و بارها به زندان محکوم کردند10 و سرانجام نیز در سال 728 در زندان جان سپرد.11
در واقع ابن تیمیه را باید از جنجالی ترین علمای تاریخ اسلام دانست که در داوری نسبت به بزرگان دین بىپروا بود و گاه بر علما و فقهای مشهور و مسلم خرده مىگرفت.12 برخی چنین نوشتهاند که وی صحابه حتّى عمر و امیرالمومنین على علیه السّلام را تخطئهمىکرد و عثمان را مال دوست مىخواند13 که برخی به جهت این سخنان زشت او را منافق دانستهاند.14
باید دانست،ابن تیمیه نه فقط مخالف مذهب تشیّع بلکه با تمامی مذاهب اسلامی ضدیّت داشت و حتّی با نظرات خود به تنقیص پیامبر (ص) هم پرداخت،به طوری که برخی او را زندیق خواندند.15 سبکی،از علمای بزرگ اهل سنت که معاصر وی بود،چنین می نویسد: «او در پوشش پیروی از کتاب و سنّت،با اتفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنی گفت که لازمۀ آن جسمانی بودن خداوند و مرکّب بودن ذات اوست،تا آنجا که ازلی بودن عالَم را ملتزم شد و با این سخنان حتّی از 73 فرقه اسلام نیز خارج شد».16
با مرگ او اوضاع قدری آرام گشت تا اینکه در نیمه اوّل قرن دوازدهم قمری شخصی به نام محمّد بن عبدالوهّاب بروز کرد.ابن عبدالوهاب با نبش قبر افکار ابن تیمیه به تکفیر فرق مختلف اسلامی و قتل و غارتهای فراوانی دست زد.وی همچنین با تخریب قبور و مکانهای مقدّس و مورد احترام مسلمین،به مخالفت با عقائد مردم پرداخت.در واقع خاستگاه افکار التقاطی محمّد ابن عبدالوهّاب نشأت
گرفته از افکار انحرافی ابن تیمیه بود17 و این تفکّرات به تشکیل فرقه ضالّه وهّابیّت منجر گشت.18
امروزه با توجّه به گسترش گروههای تکفیری در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام و اذعان برخی از اینها به تأثیر از افکار ابن تیمیه،اهمیّت بحث در مورد این شخصیت و دیدگاهش نسبت به بزرگان اسلام و فرق اسلامی،امری ضروری است.زیرا با توجّه به نگرش ابن تیمیه میتوان رابطه گروههای تکفیری با فرق اسلامی و نوع تفکّر آنان را نسبت به بزرگان اسلام بدست آورد.
نگرش ابن تیمیه نسبت به مذاهب اسلامی:
برخی از شخصیّتهای بزرگ اسلامی،ابن تیمیه را بدلیل مواضعش،نه تنها سُنّی نمیدانند، بلکه او را فردى گمراه و خارج از جماعت مسلمین مـىدانند؛ تقی الدین علی بن عبد الکافی سبکی اشعری شافعی در مقدّمه کتابش می نویسد: «ابن تیمیه بدعتهایی در اصول عقاید ایجاد کرد و ارکان و پایه هاى اسلام را خراب کرد. اینها همه بعد از آن بود که او خود را زیر پـوشـش تبعیّت از کتاب و سُنّت پنهان کرد و اظهار کرد که به سوى حق دعوت و به بهشت هـدایـت مـى کند. ولى از تبعیّت سرباز زد و به بدعت گویى پرداخت.او با مخالفت با اجـمـاع،از جماعت مسلمین جـدا شـد.»19
مخالفتهای ابن تیمیه با مذاهب اهل سُنّت:20
برخلاف آنچه که برخی دشمنی ابن تیمیه را فقط با شیعیان و آن هم از سر تعصّب میدانند، باید دانست؛ مهمترین مخالفتهای او با اهل سُنّت بوده، به طوری که اوّلین ردیهها بر علیه وی را،بزرگان سُنّی مذهب نگاشته اند و این خود گواهی برتقابل شدید افکار او با اهل سُنّت است.
ابن تیمیه به نحوی برای شکستن بزرگان اهل سنت اقدام میکند که حصنی دمشقی مینویسد:«در کلام ابن تیمیه در مواضعی تکفیر ائمه اربعه هم دیده میشود.»21 امّا ابن تیمیه در این راه با در نظر گرفتن جانب احتیاط،قدم به قدم وارد میشود.او ابتدا بیان میدارد که قول ائمّه اربعه اهل سُنّت و فقهای بزرگ برای هیچ کس حُجّت نیست و برای قبولاندن این عقیده به عوام،آن را به عموم مسلمانان نسبت میدهد و مینویسد: «وَأَمَّا أَقْوَالُ بَعْضِ الْأَئِمَّةِ کَالْفُقَهَاءِ الْأَرْبَعَةِ وَغَیْرِهِمْ؛ فَلَیْسَ حُجَّةً لَازِمَةً وَلَا إجْمَاعًا بِاتِّفَاقِ الْمُسْلِمِینَ»22
وی سپس با زیرکی تمام بیان میدارد که ائمّه اربعه هم نظراتی مخالف قرآن و سُنّت دارند و خود آنها هم اذعان کردند که در نظرات خلاف قرآن و سُنّت شان،از قول آنان اعراض گردد.
« بَلْ قَدْ ثَبَتَ عَنْهُمْ - رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ - أَنَّهُمْ نَهَوْا النَّاسَ عَنْ تَقْلِیدِهِمْ؛ وَأَمَرُوا إذَا رَأَوْا قَوْلًا فِی الْکِتَابِ وَالسُّنَّةِ أَقْوَى مِنْ قَوْلِهِمْ: أَنْ یَأْخُذُوا بِمَا دَلَّ عَلَیْهِ الْکِتَابُ وَالسُّنَّةُ وَیَدَعُوا أَقْوَالَهُمْ ...»23
او در مرحله آخر،برای نظرات خلاف قرآن و سُنّت ائمّه اربعه اهل سُنّت،از مخالفت اصحاب آنان به عنوان شاهدی براین مُدّعا ذکر میکند و مینویسد: برخی از اصحاب مالک و ابوحنیفه و احمد بن حنبل،جمع سه طلاق در یک مجلس را حرام و بدعت میدانند،زیرا مخالف کتاب وسُنّت است و اینان با قول ائمّه خود( مالک و ابوحنیفه و احمد بن حنبل) مخالفت کردند.24
یعنی ابن تیمیه در واقع میخواهد بگوید که مالک و ابوحنیفه و احمد بن حنبل با حکم به جواز سه طلاق در یک مجلس،با قرآن و سُنّت مخالفت کرده و فتوای آنان در حقیقت حرام و بدعت است.25
ابن تیمیه همچنین در اظهار نظری برخلاف قول عامّه اهل سُنّت، اعلام میدارد که تقلید از یک فرد بصورت مطلق و التزام به یک مذهب مشخّص،جائز نیست و در فتوایی عجیب مینویسد: «هر کس به یک مذهب خاص از مذاهب چهارگانه تسنّن( حنفی،شافعی،مالکی، حنبلی) تعصّب ورزد،او جاهل و گمراه است،بلکه کافر است و باید از این عقیده خود توبه کند والّا باید کشته شود!»26
«مَّنْ یَتَعَصَّبُ لِوَاحِدِ مُعَیَّنٍ غَیْرِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَمَنْ یَتَعَصَّبُ لِمَالِکِ أَوْ الشَّافِعِیِّ أَوْ أَحْمَد أَوْ أَبِی حَنِیفَةَ وَیَرَى أَنَّ قَوْلَ هَذَا الْمُعَیَّنِ هُوَ الصَّوَابُ الَّذِی یَنْبَغِی اتِّبَاعُهُ دُونَ قَوْلِ الْإِمَامِ الَّذِی خَالَفَهُ. فَمَنْ فَعَلَ هَذَا کَانَ جَاهِلًا ضَالًّا؛ بَلْ قَدْ یَکُونُ کَافِرًا؛ فَإِنَّهُ مَتَى اعْتَقَدَ أَنَّهُ یَجِبُ عَلَى النَّاسِ اتِّبَاعُ وَاحِدٍ بِعَیْنِهِ مِنْ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةِ دُونَ الْإِمَامِ الْآخَرِ فَإِنَّهُ یَجِبُ أَنْ یُسْتَتَابَ فَإِنْ تَابَ وَإِلَّا قُتِلَ. بَلْ غَایَةُ مَا یُقَالُ: إنَّهُ یَسُوغُ أَوْ یَنْبَغِی أَوْ یَجِبُ عَلَى الْعَامِّیِّ أَنْ یُقَلِّدَ وَاحِدًا لَا بِعَیْنِهِ مِنْ غَیْرِ تَعْیِینِ زَیْدٍ وَلَا عَمْرٍو. وَأَمَّا أَنْ یَقُولَ قَائِلٌ: إنَّهُ یَجِبُ عَلَى الْعَامَّةِ تَقْلِیدُ فُلَانٍ أَوْ فُلَانٍ فَهَذَا لَا یَقُولُهُ مُسْلِمٌ.»27
ابن تیمیه در نهایت به عنوان دلیلی برای فتاوایش مینویسد: خود ائمّه اربعه هم مردم را از تقلید کردنشان در همه آنچه که میگویند،نهی کرده اند.28
ابن تیمیه با این مکتب خود،به صورت غیر مستقیم،میخواهد به دیگران بفهماند که ائمّه دین و مذاهب اهل سُنّت،هیچ کدام قابلیّت پیروی و تبعیّت را ندارند.29 او پس از تنقیص مذاهب به تعریض بزرگان اهل سُنّت در حدیث و یا کتب آنها هم پرداخته و چنین مینویسد:«در بخاری و مسلم اغلاطی وجود دارد»30،«مجرّد روایات احمد موجب نمیشود که حدیث صحیح و عمل به آن واجب باشد.»31، «هر چه که احمد در مسند و غیر مسندش نقل کرده نزدش حجّت نیست.»32، «ترمذی احادیثی را در فضایل علی ذکر کرده که بسیاری از آنها ضعیف است.»33
باید اظهار داشت،این مخالفتهای ابن تیمیه با بزرگان اهل سُنّت،برای این است که وی معتقد به عقایدی مخالف عقاید عموم اهل سُنّت34 و مسلمین بود35 و برای اثبات عقائد خلاف خود،گاهی به نفی بزرگان دین میپرداخت و گاهی هم برای اینکه مردم عوام آنها را بپذیرند، این عقاید- مثل عقیدهی حمل آیات قرآن بر ظاهرش و عدم تأویل آیات- را به سلف نسبت میداد،36لکن شهرستانى در جواب امثال این ادّعاها مینویسد: «سپس گـروهـى از مـتـأخّرین،گفته هاى خود را به سلف نسبت داده و مىگویند: در این آیات37 باید هـمـان ظـاهر بدوى آنها را گرفت و تفسیر آیات درست به همان نحو باید باشد که وارد شده،بدون هـیـچ تـأویلى یا توقّفى در آنچه ظاهر است،لذا اینها گرفتار تـشبیه کامل شدند و این خلاف عقیده سلف است.این تشبیه کامل و خالص،قبل از این تنها در میان یهودیان بود؛ البتّه نه همه
آنان،بلکه فقط یک یا دو گروه از آنها،که الفاظ زیادى در تورات یافتند که دلالت بر آن مى کند.»38
ادامه دارد...
پی نوشت ها و ارجاعات:
1- سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج16، ص 362، ترجمه ابن تیمیه.
2- حران که اکنون از شهرهای ویران ترکیه است، در روزگاران گذشته شهری باشکوه و زیبا بوده، و ابن تیمیه خود بارها در تصانیفش آن را مرکز صابئه و بت پرستان و فلاسفه خوانده است.آباء کلیسا هم آن را هِلِنوپولیس یا شهر کفار و مشرکان خواندهاند. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، عباس زریاب، مدخل ابن تیمیه، ج3، ص 171. 3- همان 4- البدایة والنهایة، ابن کثیر الدمشقی،حوادث سنة سبع وستین وستمائة،ج17،ص 483.
5- شهر «حماة » در 150 کیلومتری دمشق قرار دارد. 6- طه/ 5.
7- مجموعة الرسائل الکبری، احمد بن تیمیه، ص 429، رساله 11.
8- عبد الکافی، الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة، ص 3.
9- البدایة و النهایة،ابن کثیر الدمشقی،حوادث سنة ثمان و تسعین و ستمائة،ج 17، صص711و 712. 10- همان،حوادث سنة عشرین و سبعمائة،ج 18،ص 202. 11- همان، حوادث سنة ثمان و عشرین سبعمائة،ص 296.
12- الدررالکامنة فی اعیان المائة الثامنة،ابن حجر عسقلانی،ج1،ص 179
13- فَصَارَ یرد على صَغِیر الْعلمَاء وَکَبِیرهمْ قویهم وحدیثهم حَتَّى انْتهى إِلَى عمر فخطأه فِی شَیْء فَبلغ الشَّیْخ إِبْرَاهِیم الرقی فَأنْکر عَلَیْهِ فَذهب إِلَیْهِ وَاعْتذر واستغفر وَقَالَ فِی حق عَلیّ أَخطَأ فِی سَبْعَة عشر شَیْئا ثمَّ خَالف فِیهَا نَص الْکتاب مِنْهَا اعْتِدَاد المتوفی عَنْهَا زَوجهَا أطول الْأَجَلیْنِ... إِنَّ علیا کَانَ مخذولا حَیْثُ مَا توجه وَأَنه حاول الْخلَافَة مرَارًا فَلم ینلها وَإِنَّمَا قَاتل للرئاسة لَا للدیانة وَلقَوْله إِنَّه کَانَ یحب الرِّئَاسَة وَأَن عُثْمَان کَانَ یحب المَال ، همان، ص 179 الی 181
14- وَمِنْهُم من ینْسبهُ إِلَى النِّفَاق لقَوْله فِی عَلیّ، همان، ص 181
15- وَمِنْهُم من ینْسبهُ إِلَى الزندقة لقَوْله أَن النَّبِی صلّى الله عَلَیْهِ وسلّم لَا یستغاث بِهِ وَأَن فِی ذَلِک تنقیصاً ومنعاً من تَعْظِیم النَّبِی صلّى الله عَلَیْهِ وسلّم، همان. 16- طبقات الشافعیه؛ج9،ص253؛ السیف الصیقل؛ص177؛ مقدمۀ کتاب«الدّره المضیئه فی الرّد علی ابن التیمیه»، ص 6و 7.
17- بنا به گفتهی محمد عبدالرحمن سلهتی حنفی، ابن تیمیه بزرگ وهابیان است و نه تنها شیخ الاسلام نیست بلکه او شیخ البدعة و الآثام است. «ابن تیمیّة فهو کبیر الوهابیّین و ما هو شیخ الإسلام بل هو شیخ البدعة و الآثام.» سیف الابرار المسلول علی الفجار، ص11.
18- زیرا بدعتهایی که او بنا نهاد،طی قرنهای بعد مقدّمات به وجود آمدن فرقه وهابیت را فراهم آورد؛ وهابیتی که با همه مذاهب و مظاهر اسلامی به جنگ برخاستند، به نحوی که عبدالرحمن سربازی- از علمای بزرگ معاصر اهل سنت و مدیر مدرسه عربیه اسلامیه چابهار- در این باره چنین می نویسد: «در هر مرتبه که به حج مشرف می شوم،آثار انحطاط اخلاقی و فساد اجتماعی و محو آثار متبرکه در بلدین شریفین ملموس و مشهود و آشکار است (مثل تخریب: بئر خاتم، آثار متبرکه هفت گانه، باغ منسوب به سلمان فارسی، مساجد بسیاری از جمله مسجد مشهد حضرت حمزه(رض) و مسجد الفسح، و تخریب: میدان احد، مقابر شهدای احد،مولد نبی(ص)، خانه حضرت خدیجه(س)، مزارهای صحابه و اهل بیت(ع) در جنت الملی و جنت البقیع، خانه ای که قبر والد پیامبر(ص) در آنجا بود، قبر سنان بن مالک و...) اما در مقابل این اعمال ( محو آثار متبرکه)، موسوم کردن یکی از خیابانهای مکه مکرمه بنام «شارع ابی لهب» و بقایای دیوار و آثار قلعه کعب بن اشرف یهودی در بنی قریظه در اطراف مدینه را جزو آثار باستانی مملکت حفظ نمودن، از اعجب العجائب است، تابلو اداره حفاظت از آثار باستانی امروز هم در کنار قلعه مشارالیه منصوب است که برداشتن سنگهای این قلعه و محو آثار پیگرد و مجازات قانونی دارد.»، عقائد علمای اهل سنت و جماعت در رد وهابیت و بدعت، ترجمه عبدالرحمان سربازی، مقدمه کتاب، ص 12.
19- سبکی،علی بن عبدکافی،الدرة المضیة فی الرد علی ابن تیمیة،مقدمه کتاب، ص6. 20- لازم به ذکر است ما در این مبحث نفیا و اثباتا به مطالب ابن تیمیه اظهار نظری نمیکنیم، فقط در مقام بیان میزان مخالفتهای او با اهل سنت هستیم. 21- حصنی دمشقی،دفع الشبهه عن الرسول و الرساله ص 126. 22- مجموع الفتاوی،ج 20،ص 10 و 11 23- همان
24- «...وَکَذَلِکَ طَائِفَةٌ مِنْ أَصْحَابِ مَالِکٍ وَأَبِی حَنِیفَةَ وَأَحْمَد قَالُوا: إنَّ جَمْعَ الطَّلَاقِ الثَّلَاثِ مُحَرَّمٌ وَبِدْعَةٌ؛ لِأَنَّ الْکِتَابَ وَالسُّنَّةَ عِنْدَهُمْ إنَّمَا یَدُلَّانِ عَلَى ذَلِکَ وَخَالَفُوا أَئِمَّتَهُمْ.»، همان ج20،ص 10 و 11 25- او حتی به راحتی القای به عادی سازی به مخالفت با حدیث صحیحی که از جانب ابوحنیفه و دیگر ائمه اربعه نقل شده می-کند! - وَنَجِدُ کَثِیرًا مِنْ النَّاسِ - مِمَّنْ یُخَالِفُ الْحَدِیثَ الصَّحِیحَ مِنْ أَصْحَابِ أَبِی حَنِیفَةَ أَوْ غَیْرِهِمْ - یَقُولُ: هَذَا مَنْسُوخٌ وَقَدْ اتَّخَذُوا هَذَا مَجْنَةً ؛ کُلُّ حَدِیثٍ لَا یُوَافِقُ مَذْهَبَهُمْ یَقُولُونَ: هُوَ مَنْسُوخٌ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْسُوخٌ وَلَا یُثْبِتُوا مَا الَّذِی نَسَخَهُ. همان ج21، ص150. 26- همان ج22، ص 248 و 249. 27- همان ج22، ص 248 و 249، وَمَنْ تَعَصَّبَ لِوَاحِدِ بِعَیْنِهِ مِنْ الْأَئِمَّةِ دُونَ الْبَاقِینَ فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ تَعَصَّبَ لِوَاحِدِ بِعَیْنِهِ مِنْ الصَّحَابَةِ دُونَ الْبَاقِینَ. کالرافضی الَّذِی یَتَعَصَّبُ لِعَلِیِّ دُونَ الْخُلَفَاءِ الثَّلَاثَةِ وَجُمْهُورِ الصَّحَابَةِ. وَکَالْخَارِجِیِّ الَّذِی یَقْدَحُ فِی عُثْمَانَ وَعَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا. فَهَذِهِ طُرُقُ أَهْلِ الْبِدَعِ وَالْأَهْوَاءِ الَّذِینَ ثَبَتَ بِالْکِتَابِ وَالسُّنَّةِ وَالْإِجْمَاعِ أَنَّهُمْ مَذْمُومُونَ خَارِجُونَ عَنْ الشَّرِیعَةِ وَالْمِنْهَاجِ الَّذِی بَعَثَ اللَّهُ بِهِ رَسُولَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ. فَمَنْ تَعَصَّبَ لِوَاحِدِ مِنْ الْأَئِمَّةِ بِعَیْنِهِ فَفِیهِ شَبَهٌ مِنْ هَؤُلَاءِ سَوَاءٌ تَعَصَّبَ لِمَالِکِ أَوْ الشَّافِعِیِّ أَوْ أَبِی حَنِیفَةَ أَوْ أَحْمَد أَوْ غَیْرِهِمْ. ثُمَّ غَایَةُ الْمُتَعَصِّبِ لِوَاحِدِ مِنْهُمْ أَنْ یَکُونَ جَاهِلًا بِقَدْرِهِ فِی الْعِلْمِ وَالدِّینِ وَبِقَدْرِ الْآخَرِینَ فَیَکُونُ جَاهِلًا ظَالِمًا وَاَللَّهُ یَأْمُرُ بِالْعِلْمِ وَالْعَدْلِ وَیَنْهَى عَنْ الْجَهْلِ وَالظُّلْمِ. مجموع الفتاوی، ج22، ص252. بنابراین باید از دیدگاه او اکثر اهل سنت را گمراه، جاهل و کافر نامید! و در صورتی که از این عقیده خود بر پایبندی به یک مذهب مشخص توبه نکنند، باید آنها را به قتل رساند!!! 28- «و هولاء الائمة الاربعة رضی الله عنهم قد نهو الناس عن تقلیدهم فی کل ما یقولونه، و ذلک هو الواجب علیهم.»، مجموع الفتاوی،ج20،ص 210 و 211.
29- ابن قیم خلف ابن تیمیه هم، همنوا با استادش عمل اهل سنت در تقلید از یک نفر را، خلاف سیره صحابه و از بزرگترین بدعتها و قبیح ترین کارها میشمارد.« وَأَمَّا هَدْیُ الصَّحَابَةِ فَمِنْ الْمَعْلُومِ بِالضَّرُورَةِ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ فِیهِمْ شَخْصٌ وَاحِدٌ یُقَلِّدُ رَجُلًا وَاحِدًا فِی جَمِیعِ أَقْوَالِهِ، وَیُخَالِفُ مَنْ عَدَاهُ مِنْ الصَّحَابَةِ بِحَیْثُ لَا یَرُدُّ مِنْ أَقْوَالِهِ شَیْئًا، وَلَا یُقْبَلُ مِنْ أَقْوَالِهِمْ شَیْئًا، وَهَذَا مِنْ أَعْظَمِ الْبِدَعِ وَأَقْبَحِ الْحَوَادِثِ» اعلام الموقعین ج2،ص 159، أَنَّ غَایَةَ هَذَا أَنْ یَکُونَ عُمَرُ قَدْ قَلَّدَ أَبَا بَکْرٍ فِی مَسْأَلَةٍ وَاحِدَةٍ، فَهَلْ فِی هَذَا دَلِیلٌ عَلَى جَوَازِ اتِّخَاذِ أَقْوَالِ رَجُلٍ بِعَیْنِهِ بِمَنْزِلَةِ نُصُوصِ الشَّارِعِ لَا یُلْتَفَتُ إلَى قَوْلِ مَنْ سِوَاهُ بَلْ وَلَا إلَى نُصُوصِ الشَّارِعِ إلَّا إذَا وَافَقَتْ نُصُوصَ قَوْلِهِ؟ ، فَهَذَا وَاَللَّهِ هُوَ الَّذِی أَجْمَعَتْ الْأُمَّةُ عَلَى أَنَّهُ مُحَرَّمٌ فِی دِینِ اللَّهِ، وَلَمْ یَظْهَرْ فِی الْأُمَّةِ إلَّا بَعْدَ انْقِرَاضِ الْقُرُونِ الْفَاضِلَةِ.» همان، ص166. 30- ابن تیمیه، منهاج السنة النبویة، ج7، ص215. 31- همان،ص397. 32- همان،ص97. 33- همان،ص178.
34- وی حتی در باب نکاح و طلاق نیز نظری غیر از نظر مذاهب اهل سنت ارائه کرد.فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامى، ج 3، ص 19 35- مانند تجسیم، حرمت زیارت قبور اولیا، حرمت استغاثه به ارواح اولیای خدا،حرمت شفاعت، حرمت توسل و... 36- رک: الرسالة المدنیّة فی الحقیقة والمجاز فی الصفات، ابن تیمیه؛ مجموع الفتاوی(کتاب الایمان)، ج7، ص 60 الی72.
منبع : کلاله خبر
ارسال نظر