روایت های شنیدنی از شهید محمود کیا
تجلیل از خانواده سردار شهید "محمود کیاء" در کردکوی + تصاویر
روسای دانشگاههای شهرستان کردکوی پیش از ظهر امروز با خانواده دانشجوی شهید سردار سرافراز محمود کیاء دیدار و تجلیل کردند.
به گزارش گلستان24، به نقل از رادکانا، روسای دانشگاههای شهرستان کردکوی پیش از ظهر امروز شنبه در راستای اجلاسیه 4000 شهید استان گلستان و در آستانه 16 آذر روز دانشجو به دیدار دانشجوی شهید سردار سرافراز محمود کیاء رفتند و از خانواده وی تجلیل کردند.
مارزلو رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان کردکوی، نجفی رئیس دانشگاه پیام نور، کشیری رئیس موسسه غیرانتفاعی کمیل، یعقوبی رئیس دانشکده امام علی (ع) و احمدی نماینده دانشگاه آزاد اسلامی واحد کردکوی و جمعی از پرسنل بنیاد شهید و دانشگاههای مذکور در این دیدار حضور داشتند.
فرازی از زندگینامه سردار شهید محمود کیاء:
سردار شهید محمود کیاء بعد از گذراندن دوران کودکی در سن 7 سالگی جهت فراگیری علم و دانش وارد مدرسه شد و دیپلم خود را در همان شهرستان گرفت.
وی از نظر آگاهی در دوران جوانی دارای اخلاق متین و مومن بود و سعی می نمود تا اخلاق اسلامی را در محیط خانواده و دوستان رواج دهدایشان نسبت به منافقین و گروههای ضد انقلاب همانند دیگر بسیجیان هم نظر بود و اعتقاد داشت که اینه همان کسانی هستند که مانع حکومت رسول الله هستند و باید همه آنها را در این دنیا نابود ساخت و در جبهه های جنگ با روحیه بسیار بالا حضور یافت و عاقبت در تاریخ 23/10/65 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
نحوه شهادت سردار شهید به روایت یحیی کشاورز(همرزم) :
در آذر ماه سال 1365 روز اعزام نیرو به جبهه بود که آماده شدیم و با موتور به منزل شهید رفتم خانمی به همراه فرزند 6 ماهه مقابلم حاضر شد سراغ محمود را گرفتم و گفت الان می آید خودم را زیر شاخه های درختان بر روی دیوار افتاده کشاندم گویی زمان می خواست منتظر وداع مرا در تاریخ ثبت کند که تماشایی بود.
جوانی عاشق که در خیل سربازان خمینی قدم به ایثار می گذاشتند با او همسفر شدم تا هفت تپه اهواز در یگان تیپ 2 لشگر 25 کربلا قرار گرفتیم و به تنگه چزابه اعزام شدیم.
زهدش، شجاعتش و تدبیرش از الطاف الهی سرچشمه می گرفت و نمازش سنگر را منور می کرد.
شلمچه بود و عملیات کربلای 5 تکرار کربلای دیگر که نظاره گر بودیم.
با انفجار پیاپی احساس می شد با عطر گل یاس پیکر ها را غسل می دهند.
نور پاهایشان بود او بیرق فرماندهی را بر دوش می کشید صدای سبز و غریبانه یا زهرا و یا حسین از گلوها می تراوید.
19 دیماه بود با قایق از آب گذشتیم و به دژ محکم عراقیها رسیدیم خورشید سینه مالان غروب می کرد، همسفرم محمود را دیدم که چون غزالی تیزپا یگان را سازماندهی می کرد، شب بر صحرا خیمه زده بود و او به نماز ایستاد.
شب به نیمه رسید و دیوصفتان رجز می خواندند و به غرش توپها و تانکها سکوت شب را می شکستند و باید از معبر می گذشتیم و با قدرت مقابله می کردیم و دشمن می گریزد و یگان فاتح در روز 20 دیماه در سنگر کمین مستقر می شود.
در روز سوم آتش شدید دشمن در کمینگاه ریخته شد خمپاره ها با انفجار هر لحظه لاله ای را می شکستند با برادر بابایی در جعبه فشنگ را باز کردیم و فرمانده محمود از کنارمان گذشت و من در چهره تابناک او شهادت را دیدم و با صدای انفجار زمینگیر شدیم.
خیزی برداشتم و خود را در سنگر انداختم اما برادر مسیر کربلا را نشانم داد و دید. او با خورشید عشق همسفر شده سراغش رفتم سرش را به دامان گرفتم و با صدای گرفته نفس از سینه بیرون می آمد صورتش را بوسیدم تا دلم آرام بگیرد سرش از پشت شکافته شده بود محمود رفت پاهایم توان ایستادن را نداشت فقط می توانستم چشمانم را به پیکر خونین او که روی دست همرزمان بود بدوزم.
شهید بزرگوار به روایت برادر گرامی اش:
شهید محمود با توجه به اینکه سن کمی داشت اما بسیار دلنشین و محبوب بود.
مورد احترام خانواده بود و با توجه به خصوصیات اخلاقی که داشت همه را مجذوب خودش می کرد و به همه دلگرمی می داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به یکباره از این رو به آن رو شد بطوریکه در آن زمان خیلی کم در منزل می ماند و بیشتر وقت خودش را صرف نابودی دشمنان اسلام می کرد و اکثر هم در راهپیمایی ها و نوشتن شعار مشغول بود و روزها هم به ارشاد کردن مردم و درگیری با ضد انقلاب شرکت داشت.
یکی از توصیه های شهید این بود که به پدر و مادر باید احترام کرد زیرا احترام به آنها باعث خوشحالی امامان و دعا کردن پدر و مادر در حق فرزند می شود.
همیشه کوچکتر ها را نصیحت و و از بزرگترها راهمایی می گرفت.
خیلی متواضع بود و هیچ وقت خود را بالا تر از دیگران نمی دانست هر وقت مرخصی می آمد از حال و هوای بسیجیان و سلحشوران که خالصانه و با ایمان بر نیروهای دشمن غلبه می کردند و از صفا و صمیمیت آنها برای ما صحبت می کرد و در عملیات بیت المقدس به قول یکی از همرزمانش برای عملیات شهید آر پی جی زن بودند که با آتش شدید تانکهای دشمن روبرو شدند که فقط چند ثانیه ممکن بود به طرف آنها شلیک کنند و شهید با رشادت توانست این کار را بکند و راه عملیات را باز کند.
سردار شهید به روایت اسماعیل کیاء:
در آزاد سازی سایتهای دزفول در آغاز حمله و پیشروی وارد سنگر های دشمن شدند و در جنگ تن به تن بود که با نارنجک از ناحیه پا مجروح شدند و بلافاصله با اسرار همرزمانش به بیمارستان برده شد که سرپایی درمان شد و با اسرار خودش بلافاصله به هواپیما به جبهه برگشت و در اخرین مرتبه به او گفتم بچه 9 ماهه داری برو و برگرد و گفت :جبهه به من نیاز دارد و باید بروم.
ویژگی بارز اخلاقی شهید به روایت خواهر بزرگوارش :
تواضع و فروتنی حجب و حیاء امانتداری و حفظ اسرار و در عمل با صداقت و صمیمیت و در برخورد گشاده رو و در مشکلات صبر و بردباری و در کارها وقت شناسی و با نظم وانضباط و وفای به عهد بودند.
فرازی از وصیتنامه شهید :
برادران و خواهران زندگی آنقدر شیرین و مرگ آنقدر تلخ نیست که از آن وحشت داشته باشیم پس اگر جوانان محله و شهر و کشور به درجه رفیع شهادت نائل شدند به خدا قسم به دیدار خدا شتافتند و خدا هم آنها را در بهشت جاویدان جای می دهد.
تصاویری از دیدار روسای دانشگاههای کردکوی با خانواده شهید محمود کیاء:
تصاویری از شهید محمود کیاء در دوران دفاع مقدس:
انتهای پیام/
ارسال نظر