4 روز تا اجلاسیه بزرگ شهدای گلستان

مادرجان خجالت سهم تو نیست ، سهم کسانی است که در انجام وظایف خود کوتاهی می کنند ، به دنبال مطامع دنیوی و پست و مقام هستند و فراموش کرده اند بر میراث خون شهدایی چون علی بیارجمندی تکیه زده اند.

مادر جان خجالت سهم تو نیست

عصر دیروز شنبه 20 آذرماه برای اهداء تندیس اجلاسیه چهارهزار شهید استان گلستان به همراه تنی چند از خبرنگاران و به میزبانی خبرگزاری شبستان به منزل شهید علی بیارجمندی رفتیم .

به گزارش گلستان24، منزلی قدیمی در خیابان ایرانمهر گرگان و در کوچه ای که بنام پهلوان و ورزشکار شهید علی بیارجمندی نامگذاری شده است ، زنگ منزل را که زدم حدود 4 دقیقه ای طول کشید تا تنها فرد داخل منزل به ما جواب دهد ، مادری پیر و فرتوت اما استوار ، بعد از دقایقی به گرمی از ما دعوت کرد.

همه خبرنگاران که آمدند به داخل منزل شهید رفتیم ، حاج خانم تنها بود ، می گفت حاج آقا چند سال پیش که برف سنگین می بارید فوت کرد ، یک پسرم در روسیه درس می خواند و یک پسرم هم تومور گرفته و الان در بیمارستان بستری است ، برایش دعا کنید ، دخترها هم که از من دور هستند .

حرفهایش را که شروع کرد با صفا و بدون ریا ادامه یافت ، می گفت خدا امام (ره) ، همسرش ، بچه هاش را بیامرزد و زنده نگه دارد ، برای عظمت رهبری دعا می کرد ،  سخنانی که تن هر مسلمانی را می لرزاند ، می گفت ما رو خجالت زده کردین ، اینقدر خوشحال بود که انگار سالهاست مسئولی خبر آنها را نگرفته بود .

 از این که می گفت خجالت زده هستم موهای تنم سیخ شد ، پیش خودم گفتم مادرجان تو چرا شرمنده باشی ، شما که دین خودتو ادا کردی و بچه مثل دسته گلت در سن 25 سالگی را فدا کردی ، اون بچه عصای دست تو بود در پیری و اگر امروز بود تو اینگونه تنها نبودی اما بخاطر اسلام و انقلاب، فرزندت را به دشت کربلا فرستادی ، پس چرا خجالت زده ای !

کسی باید خجالت بکشد که وقتی حقوق های آنچنانی می گرفت حواسش به امثال شماها نبود ! اونی باید خجالت بکشد که وقتی مدیریت بنیاد شهید را می گرفت ، می فهمید که پشت میزش ننشیند و مدام به شما سر بزند ! تعجب می کنم از فردی که حقوق های 200 میلیونی می گرفت ، چطور می توانست با جود چنین مادرانی شب ها خواب آسوده ای داشته باشد .

مادرجان خجالت سهم تو نیست ، سهم کسانی است که در انجام وظایف خود کوتاهی می کنند ، به دنبال مطامع دنیوی و پست و مقام هستند و فراموش کرده اند بر میراث خون شهدایی چون علی بیارجمندی تکیه زده اند و اینچنین با سرگرم شدن در مادیات و زرق و برق دنیا ، شما را به بادیه فراموشی سپرده اند .

47  

وقتی یکی از حاضران از مادر شهید برای حضور در روز پایانی اجلاسیه دعوت کرد گفت: من پایی ندارم که بیایم و ای کاش مسئولان اجلاسیه و حتی الامکان بنیاد شهید برای مادران و پدران شهدا که معمولا پیر و رنجور هستند ، تمهیداتی بیندیشد .

خبرنگاری از حاج خانم پرسید گرفتاری و مشکلی نداری که ما پیگیری کنیم  که مادر شهید گویی منتظر چنین لحظه ای بود و گفت : دفترچه بیمه اش 5 ماه 5 ماه تمدید می شود و برای من که پیر و تنها هستم ، سخت است ، می گفت به ما قول وام داده اند و دگر نمی دانم چه شد و ...

اما حسن ختام دیدار دیروز مکالمه تلفنی دکتر حسن بیارجمندی برادر شهید است که از یک روز تعطیل در مسکو برای خبرنگاران صحبت کرد . حسن که دو و نیم سال است مادرش را ندیده ،  این دیدار را بهترین عیدی در روز تعطیل در مسکو عنوان کرد و گفت : در حال و هوایی که دلم گرفته بود شما خبرنگاران بنده را خوشحال کردید و بهترین هدیه را به من دادید.

این دیدار با اهداء تندیس اجلاسیه از طرف خبرگزاری شبستان به خانواده شهید علی بیارجمندی به پایان رسید اما سوالات زیادی در ذهنم نقش گرفت که پاسخش را نیفتم ؛ پاسخی که با تناقض های موجود در جامعه گره خورده و ذهن مرا مشغول کرده است .

نویسنده : جواد عموزاد

منبع: گلستان ما

ارسال نظر

آخرین اخبار