به قلم کوثر زنگانه؛
قهرمانان بی ادعا / به کدامین امید آرمان های خود را پیشکش زبانه های آتش می کنند...
این آدمیان خاکی قانون های نانوشته را به گونه ای می نویسند که هیچ پاکنی توانای پاک کردن آنها را ندارد و هیچ قلمی توانایی تغییر آنها را .
متن ادبی کوثر زنگانه در وصف آتش نشانان در گلستان24:
به کدامین وظیفه به جهنمی پا می گذارند که نمی دانند برگشتی دارد یه نه ؟ به کدامین قانون نانوشته به یاری امید هایی می روند که فاصله ای با خاکستر شدن ندارند؟ و به کدامین امید آرمان های خود را پیشکش زبانه های آتش می کنند ؟ آری این آدمیان خاکی قانون های نانوشته را به گونه ای می نویسند که هیچ پاکنی توانای پاک کردن آنها را ندارد و هیچ قلمی توانایی تغییر آنها را .
و آتش نشان واژه ای که تمام وجود آتش را به لرزه در می آورد اما خود نیز همیشه بیمی را در دل دارد که کی ، کجا و در میانه های کدام آتش پیمانه ی عمرش لبریز می شود و آتش را به سکوت وا می دارد .
آتش نشان فداکاری که تمام واقعیت های درون دل آن آتش را می داند ، او می داند که با پا گذاشتن در دل آن آتش چیزی جز تازیانه های شعله ، بدن او را نوازش نخواهد کرد و باز هم او می داند که اگر اسیر در زندانی شود که شعله های آتش، زندان بان اوست دیگر هیچ امیدی برای آزادی وجود نخواهد داشت .
اما می رود، می رود و خود را در گروی تمام آن آدمیان اسیر، در دستان آتش می گذارد تا شاید آتش آن آدمیان بی گناه را رها کند اما گاهی آتش آنقدر بی رحم و سنگ دل می شود که حتی گرمای وجودش هم نمی تواند، دل سنگی اش را ذوب کند و دراین هنگام است که شیشه ی عمر آتش نشان شروع به ترک خوردن می کند و قطره قطره وجودش درون آتش می سوزد و گاهی هم مانند آن پلاسکوی بی رحم علاوه بر گرفتن جان او جسم او را هم نیز با سختی فراوان در آغوش خود می فشارد .
در این زمان است که آتش نشان همان فرشته ی قرمزپوش با آن حال که بال هایش سوخته است اما تا اوج آسمان پر می کشد و خود را به والاترین درجه ی انسانیت یعنی شهادت می رساند .
در این امتحان بذل جان را ببینید گل افشانی ارغوان را ببینید
فروریخت دل های عشاق ، افسوس شکست دل و استخوان را ببینید
به جز شعله بر تن نکردنند دلیران ، یلان ، عاشقان را ببینید
اگر شور غواص ها را ندیدید شهیدان آتش نشان را ببینید
نویسنده :کوثر زنگانه
ارسال نظر