یادداشتی به قلم:حسین پایین محلی
ما، از حافظ تافاضل: بانگاهی به محوری ترین مولفه های شعر نظری
تمدنها عمدتا بایک مولفه خاص شناخته میشوند.یونانیها بافلسفه،رومیها باجنگاوران گلادیاتور وایرانیهابا شعر.
به گزارش گلستان24،یادداشتی به قلم:حسین پایین محلی؛ تمدنها عمدتا بایک مولفه خاص شناخته میشوند. یونانیها بافلسفه،رومیها باجنگاوران گلادیاتور وایرانیهابا شعر.
شعر ایرانی درطول زمان باانواع سبکها(خراسانی،عراقی،هندی،بازگشت ومعاصروالبته بینابین)،قالبها(مثنوی،دوبیتی،رباعی،غزل،قصیده،نیمایی وحتی ترانه وهایکو)،موضوع ها(عاشقانه،عارفانه،فلسفی،سیاسی-اجتماع،ستایش وطبیعت محوری)ومحتواها وحتی فرمها به سیرتاریخی خود ادامه داده وبه مارسیده.
البته ساحت وجود ایرانی چندبعدی بوده وحتی نباید به ادبیات تقلیل دادچه برسد به شعراما شعر ساحت غالب وجود ایرانی اعم ازجلوت وخلوت بوده است.
لذا ضروری است سیرشعرفارسی رابدانیم وازان سرسری عبورنکنیم.چنانچه پیشتراشارت رفت شعرایرانی در سیرتاریخی خود با توقفگاه هایی مواجه بوده که در حقیقت میتوان این توقف گاه هارا پلی بین سبکها تصورکرد که ازان به سبک بینابینی یاد میشود.این سیر در سبک بازگشت بابحران مواجه میشود ودر دوره معاصر باظهور نیما یک گشت درادبیات به وجود می اید وشعر کلاسیک نیز باتحولات بنیادینی مواجه میشود که باظهور انقلاب اسلامی وبه تبع ان دفاع مقدس و پایداری این شعر تقویت میشود.البته مراد ما ازشعر بیشتر غزل است چراکه شعرفارسی در قالب غزل باانواع موضوعات ومحتواها ریخته شده وشاعران بزرگ ما غزل سرابوده اند.بااین حال به عنوان مقدمه بد نیست اشارتی مختصر داشته باشیم به بزرگان شعرفارسی در قالبها وسبکهای مختلف وپس ازان به فاضل برسیم.
اگر بخواهیم درسیر شعرفارسی نقاطی را به عنوان زمینه های تاریخی خاص برجسته کنیم باید ازرودکی به پدر شعرفارسی یاد کرد.ناصر خسرو را به عنوان شعرحکمی در نظر گرفت و فردوسی را هم بزرگترین شاهنامه سراوهم هویت دهنده تاریخی ما وشناسنامه قوم ایرانی درنظر گرفت که شاخص ترین مثنوی سرای سبک خراسانی است وهم به عنوان یک عضو در نهضت شعوبیه یک شاعرتمام شیعی دانست همچنانکه کسایی مروزی راهم پرچمدار شعرشیعی دانستند تا در دوران صفویه که شعر دینی وشیعی مجددا قوت میگیرد ودر نهضت امام خمینی(ره)مجددا جان میگیرد وبا ظهور انقلاب وتحولات تاریخی پس از انقلاب شاهد شکوفایی شعر هستیم
شعر اما تنها در قالب مثنوی وقصیده نماند وکم کم به طرف غزل رفت.سبک عراقی نمود بارز شکوفایی زبان فارسی است.دراین دوره شعر قالبها وموضوعات متنوع تری را تجربه میکند چنانکه غزل عاشقانه،عارفانه،سیاسی،وترکیبی در سیر تاریخی خود باشاعران بزرگی چون سعدی(عاشقانه)،مولوی عارفانه،خواجو وسلمان(ترکیبی) حافظ و...را ثبت میکند.البته هریک ازاین جریانات شعری وقوالب نیز به طور جداکانه بزرگانی داشته اند اما حقیقتا به پای غزل نرسیده اند.چنانکه در دوبیتی باباطاهر،در رباعی خیام،در قصیده انوری وخاقانی و کمال الدین وجمال الدین و...نیز داشته ایم اما معراج شعر فارسی وایینه تمام قد قوم ایرانی در غزل نمایان میشود.
حافظ دراین بین نقش ویژه ای دارد.چه از حیث فرم چه قالب وچه محتوا.در غزل حافظ شاهد تنیدگی مفاهیم وامتزاج لفظ ومعنا هستیم.
به عبارتی چنان مفاهیم عاشقانه ،عارفانه درهم تنیده اند که تفکیک ساحت این دوازیکدیگر دربرخی اشعارغیرممکن است.حافظ علاوه براین شعر سیاسی وطنز ونازک خیالی هایی دارد که کم کم اوراازسبک عراقی دور وبه عنوان بنیانگذارسبک هندی به شمارمیبرد.مفهوم رند که پیشتربارمنفی در تاریخ فرهنگی ایرانیان داشته درشعرحافظ تبدیل به انسان کامل میشود.حافظ به تعبیربزرگان حافظه ما،حافظ سر و مظهرخلوت ایرانی است که ایرانیان بااو فال میگیرند وبه نوعی تقدیر تاریخی خویش را درایینه شعراو میبینند.
حافظ نه تنهامعنی بلکه معراج کلمه هم هست لذا شعرحافظ استعلایی ترین شعر است که بیانگر ساحات نامکشوف روح ایرانی است که هرگز به سوبژکتیویتیسم غربی تنزل نمیکند وحکایتگر نهان روشی قوم ایرانی است.حافظ میراث دار فرهنگ ایرانی اسلامی است که هر ایرانی میتواند بخشی ازهویت تاریخی خویش را در جام جهان نمای حافظ ببیند.
اینکه گفته میشود حافظ شعر سیاسی گفته دو وجه دارد:یک وجه تصوری است که امروز از شعرسیاسی به ذهن متبادر میشود که عمومیت دارد ودرعصرجدید بیشتر رایج بود واز انقلاب مشروطه به بعد مدام فربه تر شده اما در ادبیات کلاسیک چندان مشهود نبوده چنانکه تنهامیتوان به برخی شعرهای حافظ و کمی سعدی وعبید زاکانی اشاره کرد.حافظ دراین حوزه شعرسیاسی وطنز دارد:صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد/پار دمش درازباد ان حیوان خوش علف...قس هذا....اما مراد ما در وجه دیگری از شعر سیاسی نسبتی که به کنه شعر بازمیگردد وترسیم کننده نسبت ادم با عالم است.دراین ساحت شعرحقیقی راه برنده عالم است وطرح عالم می افکند چنانکه فردوسی بزرگ سروده:بسی رنج بردم دراین سال سی/عجم زنده کردم به این پارسی/بیافکندم از نظم کاخی بلند/که از باد وباران نیابد گزند!...پس مشاهده میکنیم که حقیقت شعر باعالم نسبتی دارد که این نسبت خود رادر شعرحقیقی که متعلق به فردوسی وحافظ است نشان می دهد.ماهیت زبان در سرشت شعرخود رانشان میدهد.ازهمین نظرگاه بود که هایدگر هنگام برکناری از ریاست دانشگاه فرایبورگ به تدریس نیچه وهولدرلین میپرداخت.چراکه شعرهولدرلین طرح عالمی می افکند که در حقیقت نفی نظم فاشیزم بود.
پیشتر در کنار حافظ نام بزرگانی چون فردوسی،سعدی،مولوی،خیام را گفتیم،اماجدارد نامی هم از نظامی حکیم وسنایی وعطاربیاوریم که در مثلث شعر عرفانی حضور دارند.بیشک ازبین دوهزار شاعر تاریخی این سرزمین به سختی میتوان دست به گزینش زد اما نام این ستارگان درخشان به عنوان سخنگویان قوم ایرانی برکسی پوشیده نیست.
همانگونه که حافظ راسراغاز راه جدیدی دانستیم باید تداوم این فضا را درشعربزرگانی چون صایب تبریزی و بیدل دهلوی دید.شعرفارسی در بعداز سبک هندی که بیشتر در ساحت استعلایی وصورخیال بود از دسترس جامعه ایرانی کمی دور بود.سبک هندی بسیار نازک اندیش وغریب مینمود وپس از ان شاهد تکراروتقلید شدیم که به سبک بازگشت مشهوراست.اگرچه دراین بین شاعرانی چون جزیره های مستقل هم بودند اما تا ورود مدرنیته به ایران وتغییرات اجتماعی سیاسی که منجربه دگردیسیهای تاریخی شد شاهد یک گشت درادبیات فارسی به خصوص شعرهستیم.
پیشتر شعر را حاصل جمله مقفا،موزون ،مخیل،اندیشه وعاطفه میدانستند که نیما قافیه راشکست وپس از او برخی شاگردانش چون شاملو حتی وزن وبخشی ازاندیشه،عاطفه رانادیده گرفتند وشعر را به مغاک نیست انگاری بردند.بااین حال شعرجدید هم بخشی ازهویت ماست وباگذر حدود صد سال بخشی ازسنت تاریخی ماشده.امروز ما شعرهای اخوان وسهراب وفروغ رامیخوانیم وبابخشی ازانهاهمذات پنداری میکنیم.
بااین تفاسیر وجه نیهیلیستیکی که ذاتی عالم جدید واندیشه مدرن است درشعر جدید قوت بیشتری دارد.شعرکلاسیک نیز در صده اخیرتحولات بسیاری به خود دید که تبیین تمامی تطورات ان نیازمند تاملی جداگانه است. اما شاعرانی بودند که باحفظ قالب یاسبک درمعنی ومفهوم و به کارگیری کلمات نبوغ بسیاری ازخود نشان دادند.به عنوان مثال شاعرانی بادست یابی اوزان جدید و توانایی ذهنی بالاتوانستند محدودیتهایی سنتی را به فرصت تبدیل کنند لذاشعرفارسی پس ازخمودگی دوران بازگشت وبحران مدرنیته توانستند به سبک وفرم جدیدی دست یابند و به بازتولید بپردازند.
شاعرانی چون رهی معیری،رهی معینی کرمانشاهی،ابتهاج،سیمین بهبهانی،دکترحمیدی شیرازی،کارو_بینابین!_وترانه سرایانی چون اردلان سرفراز،شهیارقنبری،ایرج جنتی عطایی وشاعرانی دیگر چون حمید سبزواری که از طلایه داران شعرایدیولوژیکی نهضت امام(ره) وانقلاب اسلامی بودند.درکنار مرحوم استاد سبزواری میتوان به شاعران بزرگی چون زنده یاد استاد احمد عزیزی،موسوی گرمارودی،سید حسن حسینی،قیصرامین پور وسلمان هراتی_سه یاردبستانی چون خیام ونظام الملک وحسن صباح!_زنده یاد استاد مهرداد اوستا،استادعلی معلم دامغانی،زنده یاد نصرا...مردانی،طاهره صفار زاده وبرخی دیگر نام برد که از بانیان شعرانقلاب ودارای روایت کلان بودند وشاعرانی چون میرشکاک،قزوه،منزوی،ساعد باقری،سهیل محمودی،عبدالجبارکاکایی،استاد بهمنی،وشعر عامیانه مرحوم آغاسی نام برد که بر بسیاری در برهه ای تاثیرگذاربودند.
البته میتوان شاعران دیگری راهم نام برد که از حوصله نوشتار خارج است و بعضا در حوزه مد نظر ما نیستند.کسانی چون مشیری،آتشی و....به هرحال هر پژوهشی با نوعی از روش وفهم تاویلی به پیش می رود که طبیعتا در مواجه با پدیدارهای تاریخی هرمنوتیکی خواهد بود.
فضای ادبیات درقبل ازانقلاب بین دو ساحت نیست انگار و اروتیک بود وشاعران شاخص انگشت شمار اما باشکل گیری نهضت امام (ره)ونهایتا انقلاب اسلامی ظرفیت عظیمی درادبیات به خصوص شعر هویداشد که میتوان از ان به عنوان یک رویداد بزرگ تاریخی یاد کرد. انقلاب اسلامی به رهبری امام(ره) وبه تبع ان دفاع مقدس مضامین جدیدی را فراروی هنرمندان وادیبان به خصوص شاعران گشود که دران نحوه نسبت انسان وهستی،خدا،طبیعت وخویشتن بازتعریف شد.
اگر نگاهی به تاریخ ادبیات بیاندازیم درهردوره تنهاچند شاعر شاخص داریم اما در بعدازانقلاب میتوان لیست بلند بالایی از صدهاشاعر در قالبهای مختلف شعرکلاسیک و نو ودر مضمونها مختلف نام برد.
به عبارتی باظهور انقلاب یک ظرفیت عظیم تاریخی شکفت.
این ظرفیت نه تنها در حوزه شعرکلاسبک ونو بلکه در سبک وقالب ونظرگاه راشامل میشود.ازاین منظر مثلا در شعر انقلاب بسیاری ازجوانان تحت تاثیربزرگانی قرارگرفتند که ذکرشد همینطور شعر دفاع مقدس وپایداری.شعرطنز باشخصیت های بااستعدادی چون رضارفیع،شهرام شکیبا،ناصرفیض،رضااحسان پور،امید مهدی نژاد....داریم درحالیکه در قرن هشتم تنها حافظ وعبید زاکانی داشتیم.
اگر در یک برهه تنها فریون توللی دریک قالب هنرنمایی میکرد امروز اینگونه نیست چنانکه در زمینه شعرعاشقانه وغزل میتوانیم به امید صباغ نو،علیرضاآذر،علیرضابدیع،نجمه زارع،حسین زحمتکش،علی صفری
،پانته آ صفایی ،عبدالجواد موسوی ودر شعر ایینی علی اکبرلطیفیان،قاسم صرافان،وحمید برقعی نام برد.درحوزه رباعی شاعری چون بیژن ارژنگ ودر هایکو وحید کیانی هنرنمایی میکنند.برخی دهه هشتاد ونود را دهه دامنه ونه قله دانسته اند درحالیکه با توجه به سیر اشاره شده درشعرایینی حمید برقعی غزل استاد فاضل نظری رامیتوان قله شعر کنونی دید که درادامه اشاره خواهد شد
بیشک فاضل نظری رامیتوان ازمعدود شاعرانی درنظر گرفت که خوانندگان بسیار وطرفداران انبوهی ازطیفهای مختلف اجتماعی درایران دارد.
فاضل نظری تحصیل کرده دانشگاه امام صادق (ع)است.دانشگاهی که چه ازحیث تیوریک وچه در سازوکارهای اجرایی ومدیریتی کشور بسیار زبانزداست.نظری شاغل درحوزه هنری است.جاییکه شهید اوینی تنهاانجارا در تحولات فرهنگی درراستای انقلاب اسلامی موثر ومهم میدانست واز همینجامیتوان پی برد که فاضل نظری حاصل انقلاب اسلامی در حوزه فرهنگی است چنانکه بزرگانی چون شهید اوینی وابراهیم حاتمی کیادرحوزه خود بودند.
ازفاضل نظری در طول یک دهه اخیر تاکنون پنج اثر چاپ شده که هرکدام از اثاربااستقبال کم نظیر درجامعه ما حتی انان که باشعر نسبت نزدیکی ندارند مواجه گردیده است.این اثار جداگانه ومستقل ودر فاصله زمانی چاپ شدند اما به دلیل استقبال سه اثراول تحت عناوین اثارسه گانه فاضل مشهور شدند.
این اثار عبارتند از :گریه های امپراطور(چ۴۵)،اقلیت()،آن ها()،ضد(چ ۳۰)،و کتاب(چ۲۰)که سه اثر اول باعنوان اثارسه گانه فاضل نظری معروف اند.ضد پرفروش ترین اثر درسال نود ویک درحوزه شعربود_همانگونه که درحوزه رمان قیدارپرفروش ترین اثربود_درسال ۸۷نیز کتاب فاضل کتاب سال درحوزه شعرانتخاب شد وبه عنوان شاعرجریان ساز دهه ۸۰و پرمخاطب ترین شاعر درسال نودویک انتخاب گردید.درسال۹۳نیز جزو پنج چهره شاخص هنری معرفی شد.
دراین بخش از نوشتار از دومقاله استاد محمد کاظم کاظمی و دکتر حداد عادل در باب ویژگیهای شعر فاضل بهره برده ایم.
۱_سبک فاضل نظری رابیشتر میتوان چون حافظ وبیدل وصایب سبک هندی دانست چنانکه ارتباط عمودی وافقی شعرهاکم است وگویی هربیت مستقل است.۲_قالبی که نظری دران هنرنمایی میکند غزل است.همان قالبی که بزرگان پیشتر از او دراین قالب به طرح خود پرداخته اند.۳_محوری ترین مفهوم در جهان شعری فاضل عشق است.او نیز برهمان راهی رفته که تاریخ۱۲۰۰ساله ما بوده است.فاضل نیز به مانند تمامی شرق نشینان اشراق اندیش است اما،اما او هرگز به ابتذال تکرار وتقلید نمی افتد.نظری خود روایتگر تجربه ای تازه است.او نیز جهان را در سایه عشق می بیند.
درخت ها به من اموختند فاصله ای/میان عشق زمینی واسمانی نیست/به روی ایینه پرغبارمن بنویس/بدون عشق جهان جای زندگانی نیست)ص۹اقلیت)
بازمی پرسمت از مسیله دوری وعشق/وسکوت تو جواب همه مسیله هاست!
چه خواهد کرد باما عشق پرسیدیم وخندیدی/فقط باپاسخت پیچیده تر کردی معما را!
پس از عشق مفاهیمی چون مرگ،آیینه،حسرت،غم،سکوت، پربسامد ترین کلمات در اشعار نظری ایست.
از ۵۱غزل آن ها۱۲غزل،از۲۷غزل اقلیت۱۰ غزل،از۳۸غزل گریه های امپراتور۱۰غزل بامرگ پایان می یابد.به عبارتی از۱۳۶غزل سه دفتر ۳۲غزل یعنی یک چهارم مرگ اندیشند که حکایتگر این است که وی مرگ آگاه و خود آگاه است.قطارغزلهای فاضل در ایستکاه مرگ می نشیندومی اندیشد:مثل اناری که از درخت بیافتد /درتب وتاب رسیدن به کمالم!(ص ۱۹اقلیت)
۴_زبان نظری اما نو هست.او درکارگاه خیالش از مفاهیم تازه وترکیبات بدیع استفاده میکند.او نه در گرداب تقلید می افتد نه دچار تکرار میشود بلکه چونان انسانی درهمین عصر _مدرن_به روایتگری میپردازد.نظری دربه کاربردن ارایه های ادبی نیز استادانه برخورد میکند و نه چون خاقانی بسیار نفس گیراست نه چون برخی اشعار صایب وبیدل بسیار نازک خیال.نظری چنان شعر سروده که مخاطب باان میتواند ارتباط برقرارکند.
۵_گفتیم نظری در فضای فرهنگی کنونی حاصل انقلاب اسلامی است لذا نظری درمجموعه اثار خود شعرایینی وانتظار نیز دارد.
نوشتار کنونی تاملی بود ازساحت اجمال به جهان شعری فاضل نظری.امید که اهل تحقیق اگر نقصی در این نوشتار دیدند_که بیشک کم نیست_به دیده اغماض بنگرند وصاحب این قلم را از راهنماییهای خود بی نصیب نگذارند و با پژوهش های دیگر راهگشایی کنند.
مخلص کلام اینکه نظری درمسیرشدن است چون رود،درحرکت است چون نسیم،درسیرکمال است چون بذر تامیوه شدن،وصیرورت او چنانکه خود میداند ومیخواهد ومیتواند از بودن است وسرودن!اری!مسیله این است!نظری عاشقی است که با سکوت معنی دار به سمت مرگ این معمای افرینش می رود ودر انتظار شکفتن گل عشق است در ساحت موعود!
به قلم:حسین پایین محلی
انتهای متن/
ارسال نظر