یادداشت/ ز آستان رضایم، خدا مرا جدا نکند
آمدهام برات کربلا را از سلطان خراسان و امام مهربانیها طلب کنم
مرا وطنی است در عرش الهی، در قطعهای از بهشت، بینالحرمین کربلا و امروز آمدهام برات کربلا را از سلطان خراسان و امام مهربانیها طلب کنم.
به گزارش گلستان24؛کاروان حالا بعد از طی مسیر، به میعادگاه عاشقان، پناه بیپناهان، ملجا درماندگان، ضامن قرضمندان، دارالشفای بیماران، خانه فقیر و غنی آمده است.
آغوش گرم حرم رضا (ع) برای تک تک زوار گشوده شده و بر سر سفره با کرامت او مینشینند، ما بیدعوت نیامده بودیم، اصلا "هرکه به این سرا آمده است و داخل شده، اذن را سلطان خراسان داده است".
حالا بیشتر از هر موقعی مرغ دل هوایی حرم شده است و انگار 10 باری رفته مکه و صفا و مروه دیده است. صبح است و با همسفران کاروان مهربانی که هم صحبت میشوی، جز دعا و شکر به درگاه خدا نمیشنوی. خیلی دعا میکند، اصلا جملات دعاییاشان پایانی ندارد، «خدا رو شکر به زیارت آمدم»، «باورم نمیشود، من را هم پذیرفتند».
«این سفر برایم نعمتی بود» ما که به مشهد رسیده بودیم، بچهها گفتند، بگذارید کمی خورشید طلوع کند تا به زیارت برویم، ولی خورشید خیلی وقت است که از این سرزمین برخواسته و اینجا شبهایش هم به برکت وجود شمس و شموس روشن است.
اینجا شب و روز خورشید در آسمان می درخشد. چه آرزوهایی دارد محقق میشود، بعد از سالها در خیابان امام رضا (ع) به سمت امام خوبیها و مهربانیها سلام بدهی و چشمهایت پر از اشک باشد.
دستت را روی سینه بگذاری تا از درد و دلهایش فعلا چیزی نگوید و ساکت باشد، فقط عرض ارادت کند. اینجا قدم به قدم نزدیک حرم میشوی، و چشمانت محو تماشای گنبد طلا میشود، آقاجان «هر چه تو خوبی، من بدم، اینجا پناهنده شدم».
این را همه دیگر میدانند که دلت میخواهد کبوتری باشی جَلد گنبد، فقط برای گنبد و صحن و سرای رضا پَر بکشی و جای دیگری نروی. اینجا هر صحنی که میروی گویا مداح و روضهخوان خودش را دارد و در گوشهایت صدایی نجوا میکند.
"آمدهام، ای شاه پناهم بده"، "رضا غریبالغربا، رضا معین الضعفا"، "خادما جاروکشون صحن تو جارومیکنن"، پنجره فولاد رضا، برات کربلا میده"، دوباره، خودش گفته است "فبکاءالحسین (ع)"، اصلا گویا وطن ما کربلا ست و اقامت مشهد را در شناسنامه داریم.
با دلهای عاشقی که سالها تو را ندیده، صدای نقارخانه، پرواز کبوترانه روی گنبد طلایی، دستان محکم فشرده شده دستان پدری و دویدن کودکانه دختری به سمت مادرش چه میکند؟
تمام خاطرات و آرزوهای در دل و بر لبش را زائر اولی ما در جمله "خدایا ظهور امام زمان را نزدیکتر بفرما" کامل میکند.
دلنوشته: محسن نادران
/ فارس
ارسال نظر