مشروح سخنرانی حجت اسلام پناهیان در محضر رهبر معظم انقلاب
پناهیان: اختلاف بین واقعبینی و آرمانگرایی یک اختلاف جدی نیست
امروز باید آرمان های به واقعیت مبدل شده انقلاب را به همه نشان بدهیم
به گزارش گلستان 24 ، حجت الاسلام پناهیان در سومین شب از مراسم عزاداری ایام فاطمیه در محضر رهبر معظم انقلاب، با بیان نکاتی درباره آرمانگرایی و واقع نگری، از لزوم عبور از این دوگانه سخن گفته و زمانه کنونی را زمانه بازنمایی واقعی آرمانهای محقق شده انقلاب اسلامی بیان کرد.
مشروح سخنان حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در محضر رهبر انقلاب که در سومین شب مراسم عزاداری حضرت صدیقۀ طاهره، فاطمۀ زهرا(س) ایراد شده است، را در ادامه میخوانید:
الف-مقدمه) آیا مجبوریم همیشه از ادبیات قدیمی دربارۀ واقعبینی و آرمانگرایی استفاده کنیم؟
دیرزمانی است که بین دو نگاه، اختلافها و تفاوتهایی وجود دارد؛ یا واقعاً وجود دارد یا سعی میکنند این اختلافها را مطرح کنند. و آن اختلاف بین دو نوع نگاه به روند حیات است؛ دو نوع نگاه کردن به ادارۀ جامعه و حتی ادارۀ زندگی فردی. و این دو نگاه یکی مشهور به نگاه واقعبینانه است و دیگری نگاه آرمانگرایانه. البته ما تفاوتی بین این دو نگاه نمیبینیم بلکه این دو را حتماً با هم قابل جمع میدانیم. ولی در زمان ما اتفاقاتی افتاده یا وضعیتی در محیط ما پدید آمده است که باید در اینباره یک مقدار به بازنگری پرداخت. آیا ما مجبور هستیم همیشه از ادبیات قدیمی دربارۀ واقعبینی و آرمانگرایی استفاده کنیم؟
بهترین راه برای آرمانگریزی، تمسک به واقعبینی است
یک گروهی خودشان را واقعگرا و واقعبین تلّقی میکنند، با محاسباتی از ابزار و امکانات دشمن، با محاسباتی در زمینۀ امکانات خودی به طراحی معادلههایی میپردازند و نتیجهگیری میکنند.
واقعبینها در طول تاریخ، یا لااقل در طول تاریخِ معاصر، برای خودشان قیافۀ خاصی میگرفتند، بعضاً قیافۀ دلسوزانه و بعضاً قیافۀ روشنفکرانه و حتی بعضاً قیافۀ متدینانه-یعنی- با استفادۀ از احکام دینی و معارف اسلامی. بالاخره کفّۀ واقعبینان هم معلوم است که به کدام سمت بیشتر میچربد و آن «فاصله گرفتن از آرمانخواهی و آرمانگرایی» است.
واقع مطلب این است که بهترین راه برای آرمانگریزی، تمسک به واقعبینی است؛ مکر خوبی در آن هست. از آن طرف آرمانگرایی هم گاهی از اوقات تنها میماند و وقتی آرمانگرایان شعارها یا اهداف آرمانی خودشان را مطرح میکنند ممکن است نتوانند خوب تبیین کنند که مراحل رسیدن به این آرمانها و تحقق این آرمانها یک سلسله واقعیتهایی هستند که پیش روی ما هستند. ولی به هر حال ممکن است بعضاً آرمانگرایی بدون واقعبینی هم در بیان بعضیها و در بنیانهای نظری بعضیها، رخ دهد.
اختلاف بین واقعبینی و آرمانگرایی یک اختلاف جدی نیست/ آرمانگرایی جدای از واقعبینی وجود ندارد
خُب راه حل درست در داوری بین واقعبینی و آرمانگرایی این است که انسان بین آن دو جمع کند؛ یعنی هم واقعیتها را باید ملاحظه کند، و هم اینکه آرمانها را در نظر بگیرد. اما آیا واقعاً این اختلاف یک اختلاف جدی است؟ یا مثل بسیاری از ادبیاتی که تولید کردهاند و با آن ادبیات ما را سر کار گذاشتهاند و درگیر اصطلاحات و لفاظیها کردهاند واقعاً «واقعیت» و «آرمان» از هم قابل تفکیک نیستند؟ چه کسی تصور میکند آرمانهای ما چیزی جدای از چشماندازی است که واقعبینانه طراحی شده است؟ چه کسی تصور میکند ما ارزشها و اصولی داریم که این ارزشها و اصول فراتر از واقعیتها به ما حکم میکنند؟ کدام واقعیت؟
واقع مسئله این است که اصلاً آرمانگرایی جدای از واقعبینی وجود ندارد؛ منتها در آرمانگرایی تمام واقعیتها دیده میشود. در آرمانگراییِ صحیح واقعیتها از ابتدا تا انتها، تمام مراحلِ دومینویی که تا رسیدن به آن آرمانها درست میکنند دیده میشوند. لذا با این تعبیر، کجا میشود گفت که «حضرت امام واقعبین نبودند و آرمانگرا بودند»؟
شاید امروز لازم باشد در ادبیات انقلابی خودمان تغییراتی ایجاد کنیم
شاید امروز لازم باشد ما در ادبیات انقلابی خودمان حتی تغییراتی ایجاد کنیم و این تغییرات، چه بسا زمینۀ همزبانی و همدلی بیشتر هم ایجاد کند. اگر کسی گفت روشنفکران، واقعبین هستند، میگوییم خب دقیقاً چیزی که ما از متدینانِ آرمانگرا هم انتظار داریم همین واقعبین بودنِ روشفنکرانه است. میدانید در جنگ نرم، ادبیات حکم اسلحه را دارد. بهترین راه برای پایان یافتن جنگهای بیفایده، جنگهای مضر و نبردهای پوچ و بیهوده این است که انسان اسلحهها را از دست خصم بگیرد.
در اوایل انقلاب مجبور بودیم از آرمانها صحبت کنیم چون توضیح برخی واقعیتها دشوار بود
اگر بخواهم این مقدمه را کمی روشنتر جمع کنم-باید بگویم:- یک زمانی؛ در اوایل انقلاب ما بیشتر مجبور بودیم از آرمانها صحبت کنیم چون توضیح دادن برخی از واقعیتها، برای ذهنهای بسیط و نگاههای سطحی و آدمهای ساده کار دشواری بود. ولی الآن دیگر آنطور نیست.
یک زمانی یک عدهای برای لیبرال دمکراسی میمردند و فکر میکردند تحفۀ نطنزی است که عقل بشر آن را تولید کرده است! لذا ما برای اینکه مقابل برخی از ضررها و غلطهای لیبرال دمکراسی بایستیم، شاید مجبور بودیم یک کمی از آرمانها و ایمانمان خرج کنیم و از مفاهیم دینی استفاده کنیم و بگوییم «دین را حذف نکنید؛ دین هم برای خودش یک جایگاهی دارد.» ولی الآن، در جهان معاصر ما کدام انسان عاقلی هست که هنوز هم به لیبرال دمکراسی دل بسته باشد؟ کدام انسان عاقلی هست که برای دین، قدرت و ارزش و عقلانیت قائل نباشد؟! حتی اگر خودش هم دین نداشته باشد.
یک زمانی صحبت از قدس بوی آرمانگرایی میداد، اما امروز به منافع ملی تبدیل شده
جهان ما جهانِ متفاوتی شده است. یک زمانی اگر از قدس صحبت میکردیم بوی آرمانگرایی میداد اما الآن اینطور نیست. الآن کاملاً به اقتضاء واقعبینی و براساس منافع ملی، میتوانیم از قدس شریف سخن بگوییم؛ اوضاع منطقه دارد نشان میدهد. هیچ ضدانقلاب نادانی حاضر نیست تحلیلی ارایه دهد و واقعبینانه بگوید که «شما به موضوع قدس کاری نداشته باشید!» اگر انسان بخواهد واقعبینانه نگاه کند، میبیند که موضوعی مثل قدس، دیگر از شعارهای آرمانی در آمده است و به منافع ملی ما تبدیل شده است! ملتهای منطقه همه درگیر هستند و منافع ما از منافع ملتهای منطقه جدا نیست. یعنی الآن اوضاع طوری به نفع آرمانگرایی و به نفع آرمانهای انقلاب، عوض شده است که نشان میدهد آرمانهای ما چقدر واقعبینانه بودهاند.
یک زمانی نمیتونستیم واقعیتِ ارزشها را به خوبی تبیین کنیم؛ اما الان میتوانیم
ما الآن میتوانیم در ادبیاتمان یک تغییراتی را ایجاد کنیم. یک زمانی خیلی لازم بود از ارزشها حرف بزنیم شاید به این دلیل که نمیتوانستیم واقعیت ارزشها را خوب تبیین کنیم، منتها الآن میتوانیم. حتی اگر بخواهیم از ارزش حجاب هم حرف بزنیم، میتوانیم واقعبینانه در اینباره صحبت کنیم، کما اینکه قرآن کریم هم همین کار را میکند.
گاهی از اوقات احساس میشود ما وقتی آرمانگرایانه از ارزشها حرف میزنیم، درد ناشی از این است که درک صحیحی از ارزشهایمان نداریم. در قرآن کریم مثلاً در موضوعی مانند حجاب، به خانمها توصیه میشود حجاب را در برخی از شئون رعایت بکنند تا خودشان ضرر نکنند و صدمه نبینند.(یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْن؛ احزاب/۵۹) این یک نگاه واقعبینانه است.
ما باید ادارۀ محیط ادبیاتی که در جامعۀمان هست را به دست بگیریم، نگذاریم هر اسمی روی ما بگذارند و ما هر اسمی را که رویمان گذاشتند قبول کنیم و یا دیگران هر اسمی روی خودشان بگذارند. بهترین راه این است که اسلحهای که دستش است از او بگیریم و علیهاش استفاده کنیم.
دوباره تکرار میکنم؛ شرایط امروز خیلی اقتضا میکند ما به سمت اینگونه شفافیتها پیش برویم و هیچ اسلحهای در ذیل منظومۀ واقعبینی دست کسی باقی نگذاریم که بخواهد علیه آرمانها حرفی بزند.
واقعبینی امام(ره) در سال ۵۹: امروز منافع همۀ کشورهاى اسلامى به هم پیوند خورده است!/ امروز هر مسئلهاى در یک گوشه دنیا واقع بشود، مسئله دنیاست، نه مسئله همانجا!
اجازه بدهید یکی دو کلمه از کلمات حضرت امام را برای شما بخوانم تا ببینید امام از روز اول انقلاب آرمانهای انقلاب را -که واقعاً هم توضیح واقعبینانۀ آرمانهای انقلاب کار دشواری بود- چگونه واقعبینانه توضیح میدادند. ببینید حضرت امام(ره) سال ۱۳۵۹میفرماید: «مسلمین باید بیدار باشند. مسلمین باید هوشیار باشند که امروز مثل دیروز نیست. این عصر ما مثل عصرهاى سابق نیست که هر طایفهاى در محل خودشان منافع خودشان را به دست بیاورند»(صحیفۀ امام/۱۳/۱۳۳) یعنی مسلمین کاری به دیگران نداشته باشند و هر طایفهای بروند در یک گوشهای و فقط منافع خودشان را حفظ کنند. «امروز هر مسئلهاى در یک گوشه دنیا واقع بشود، مسئله دنیاست، نه مسئله همانجا. امروز منافع همه کشورهاى اسلامى به هم پیوند خورده است. منافع کشور اسلامى ایران با منافع کشور اسلامى سایر کشورها، اینها با هم پیوند دارند.»(صحیفۀ امام/۱۳/۱۳۴) ما آن موقع حرف شما-حضرت امام(ره)- را نمیفهمیدیم که میفرمودید «منافع همۀ کشورهای اسلامی به هم گره خورده است»، اما الآن میفهمیم.
این تروریستهایی که دارند ملتهای مظلوم منطقه را نابود میکنند اینها ما را هم میخواهند نابود کنند، فرقی نمیکند، ما همۀمان باید برویم دفاع کنیم، این ارتش مشترک اسلامی مقابل تروریستها پدید آمده است. این واقعبینی امام است. این امامِ آرمانخواه ما است! این گسترۀ واقعبینی اوست که او را آرمانخواه میکند. امام(ره) میفرماید: «امروز مثل سابق نیست. امروز هر مسئلهاى در یک گوشه دنیا واقع بشود، مسئله دنیاست، نه مسئله همان جا.»
واقعبینی امام در ۳۵ سال پیش: سیاههاى امریکایى کتک این بیدارى را مىخورند!
باز یک جملۀ دیگر از حضرت امام در سال ۱۳۵۹ را بخوانم. «مسأله اینطور شده است که دیگر مستضعفین در مقابل مستکبرین قیام کردهاند، بیدار شدهاند. بیدارى اولْ قدم است»(صحیفۀ امام/۱۲/۳۸۲). ببینید امام(ره) در چه زمانی این را میفرماید! یعنی بذر بیداری که در دلِ خاک دارد جوانه میزند و بیرون میآید را امام میبیند و با قدرت و اطمینان و روشنبینی و روشنگری دربارۀ آن صحبت میکند و میفرماید: «بیدارى اولْ قدم است، اول قدم یقظه است. در سیر عرفانى هم یقظه اول قدم است. در این سیر، این هم سیر الهى و عرفانى است، بیدارى اول قدم است و کشورهاى اسلامى، ملتهاى مسْلم، ملتهاى مستضعف در سرتاسر جهان، اینها بیدار شدهاند، و سیاههاى امریکایى کتک این بیدارى را مىخورند.»(همان)
ببینید نگاه امام(ره) به کتک خوردن سیاههای آمریکا رفته بود و-امروز- بعد از ۳۵ سال به خودشان آمدند. اینها واقعبینی است. جهان را از شر ستم نجات دادند، چرا اسمش را «آرمان» میگذارید تا واقعبینها در این میان یک ژستی بگیرند و بخواهند غیرواقعبینانه حساب منافع ما را از منافع اهل عالم جدا کنند؟
دشمنان ما اینطوری نگاه نمیکنند، دشمنان ما میدانند نفْس وجود انقلاب اسلامی منافع آنها را نابود خواهد کرد و هیمنۀ استکبار را خُرد خواهد کرد و ملتها را نجات خواهد داد. ما چرا اینطوری نگاه نکنیم؟ دشمنان ما درست میگویند که نفْس وجود ما استکبار را نابود میکند. ما هم تا استکبار را نابود نکنیم نمیتوانیم آرام بگیریم، نمیتوانیم به حداقل از منافع خودمان هم برسیم؛ اینها عین واقعبینی است.
حکم سلمان رشدی هم عین واقعبینی بود
حضرت امام(ره) وقتی که حکم سلمان رشدی را دادند آرمانگرایی کردند یا واقعبینی کردند؟ براساس دقیقترین محاسبات سیاسی-اگر دین هم نباشد- این عین واقعبینی است! وقتی هویت اسلامی میتواند عزتی برای ما ایجاد کند، وقتی عزت اسلامی میتواند منافع ما را تأمین کند-با محاسبات سادۀ سیاسی بر اساس علم تجربیِ علومِ سیاسی، میتوانیم با دو دوتا چهارتا پای تخته بنویسیم- باید از حیثیت پیغمبرمان به عنوان برجستهترین عنصر هویتبخش به امت اسلامی برای اقتدار بخشیدن به این امت مقابل دشمنانش، دفاع کنیم؛ حتی اگر دین هم نداشته باشیم. این عین واقعبینی است. چرا اسمش را آرمانگرایی میگذاریم؟! عیبی ندارد بگوییم «آرمان» منتها اسلحه را هم از دست خصم بگیریم.
در آیات قرآن برای فلسفۀ احکام اسلامی نمونههای بسیار فراوانی هست. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»(اسراء/۷) شما اگر کار خوبی انجام دهید به نفع خودتان است، اگر هم کار بدی انجام بدهید به ضرر خودتان است.
دین ما عین واقعبینی است / تحقیر بیدینها در قرآن به دلیل بیعقلی و واقعبین نبودنشان است
اصلاً ما دین ما عین واقعبینی است. ما اگر با این ادبیات با مردم جهان صحبت کنیم آن ادبیات تکفیریای که سراغ دین و برخی از نمادهای دینی میرود اما میخواهد غیرعاقلانه و متحجرانه و به صورتهای انحرافی از نمادهای دینی استفاده کند، تنها خواهد ماند. چون مردم میگویند «این دین عقلانیای است» دین ما، ما را به عقل راهنمایی میکند. در قرآن کریم ما ۴۹ مرتبه به عقل سفارش شدیم؛ به انحاء مختلف. و اگر بیدینها [در قرآن] تحقیری شدهاند، به این دلیل بوده که عقل نداشتند.
این مقدمۀ سخن. البته سخن در این زمینه بسیار است و ما اگر بتوانیم با این ادبیات با مردم جهان صحبت کنیم البته پیروز این صحنۀ نبرد جنگ نرم خواهیم بود؛ نبردی که مستکبرین علیه تمام ابناء بشر راه انداختهاند نه فقط علیه ما، آنها علیه جوانان خودشان بیشتر جنگ نرم دارند.
بنده شاید حدود ۱۵ سال پیش بود که به یکی از کشورهای آن لِنگۀ دنیا رفته بودم. یکی از اساتید دانشگاه که -به خاطر کثرت دانشجویان- نمایندۀ آموزش عالی ما در آنجا بود و سالها هم ریاست یکی از دانشگاههای تهران را به عهده داشتند، در آنجا بنده مهمانشان شده بودم. ایشان میگفت: «من اول فکر میکردم در غرب جوانها دوست دارند هرزگی کنند، لذا اینها هم جلویشان را باز گذاشتهاند. ولی الآن طی این چند سالی که اینجا هستم و تلویزیونهایشان را میبینم، متوجه شدهام که نه اصلاً ماجرا اینطوری نیست! اینها هزینه میکنند که به جوان غربی تلقین کنند و آنها را به فساد وادار کنند!»
نامۀ رهبر انقلاب به جوانهای مغربزمین، دعوت به عقلانیت بود و نه حتی دعوت به دین و ایمان
این جنگ نرم را فقط علیه ما راه نینداختهاند و ما باید آنها(جوانان غربی) را بیدار کنیم. بنده تصور میکنم نامۀ عزیز دلمان به جوانهای مغربزمین-هوشمندانه- دعوت به عقلانیت بود و نه حتی دعوت به دین و ایمان. عقلانیتی که اقتضا میکند وقتی شما میخواهید اطلاعی از یک دین پیدا کنید به منبع اصلیِ آن دین مراجعه کنید، این یک توصیۀ به رفتار عقلانی است. یعنی آن برداشتی که از میخواهید از این دین پیدا کنید، بروید خودتان مستقیم از قرآن پیدا کنید. این یک سخن عقلانی است، یک دعوت عقلانی است.
ما اگر با این ادبیات در جامعۀ خودمان صحبت کنیم -به خدا قسم- اختلافها صفر میشود. چه کسانی در قدیم از دموکراسی دفاع میکردند که امروز رویشان هم نمیشود از دمکراسی دفاع کنند؟! به خاطر چه فوایدی؟ خُب این فواید که همهاش در یک جامعۀ ولایی هست. آنجایی که تازه درست میگویند. و چه کسانی نسبت به حاکمیت دین نگرانی دارند؟ چه نگرانیهایی دارند؟ آن نگرانیها را بیاییم واقعبینانه برطرف کنیم، بعد از اینهمه تجربۀ تاریخیای که بدست آوردهایم. این تجربۀ تاریخی خیلی کمک میکند. قرآن کریم مکرر ما را به تجربه و به نگاه کردن به تجربۀ تاریخی دعوت کرده است.
نگاه انقلابی و آرمانی ما تماماً واقعبینی است
در این مقدمه -که طولانی شد- میخواستم عرض کنم که دین ما دعوت به واقعبینی میکند و امروزه دیگر نباید کسی با واقعبینی شقاقی در افکار این ملت ایجاد کند و تصور کند که در مقابل نگاه دینمدارانه و نگاه دینی یک تحفهای گیر آورده است! چون نگاه دینمدارانه و نگاه انقلابی و نگاه آرمانی ما تماماً واقعبینی است، از واقعبینی مشحون است؛ منتها باید این واقعیتها کامل و تمام دیده و درک شوند.
ب) جهان را چه کسی و چگونه اداره میکند؟
حالا بنده در این مجلس شریف میخواهم از یکی از این واقعیتها صحبت کنم. آن واقعیت تحت این پرسش مطرح میشود که جهان را چه کسی اداره میکند و چگونه اداره میشود؟ نمیخواهم آرمانی حرف بزنم، نمیخواهم ارزشمدارانه سخن بگویم، نمیخواهم دینی حرف بزنم. حتی نمیخواهم انقلابی حرف بزنم. میخواهیم از واقعیتش صحبت کنیم. مثلاً شما ببینید نگاه عرفانیِ امام چقدر واقعبینانه است!
میخواهم یک گزارشی از سخنان حضرت امام(ره)-که برای خودم بسیار عجیب بود- خدمت شما بدهم، بعد شما ببینید که این نگاه عمیق، ژرف، انسانی و در عین حال واقعبینانۀ حضرت امام را چگونه تحلیل میکنید؟ من میخواهم بگویم این نگاه امام یک نگاه واقعبینانه است در عین حالی که عرفانی است. و بعد هر کسی این نگاه امام را نداشته باشد باید گفت او از معلومات و عقلانیت برخوردار نیست؛ حتی از معلومات اجتماعی و سیاسی.
قاعدۀ واقعبینانهای که امام(ره) طی سه سال، ۲۶ مرتبه به آن اشاره کردند
دنیا را چه کسی اداره میکند؟ بگذارید ابتدا گزارش حضرت امام را برای شما بخوانم. حضرت امام(ره) بعد از اینکه از پاریس برگشتند قصهای را بیان کردند و در طیّ یک سال ۱۱ مرتبه این قصه را تکرار کردند. (البته در پاریس هم به فرمودۀ خودشان مکرر این داستان را نقل کردند که یکبار آن در صحیفه امام آمده است) در واقع خودِ قصهای که الآن برایتان میگویم را امام تکرار کردند. بعد از آن قاعدهای را استنتاج کردند که کاملاً اجتماعی است و بعد ۲۶ مرتبه طیّ سالهای اول انقلاب به این قاعده اشاره کردند.
این چه مضمونی است که اولاً سوژه ده-یازده مرتبه تکرار میشود؛ آن هم در یک مدت کم؟ گویی حضرت امام در همۀ سخنرانیهایشان اصرار دارند این مطلب را تکرار کنند. ثانیاً آن قاعدۀ کلی که یک قاعدۀ واقعبینانه است، چه قاعدهای است که در اوایل سالهای اول پیروزی انقلاب در طیّ سه سال، ۲۶ مرتبه توسط حضرت امام تأکید و تکرار میشود؟
امام(ره) با نگاه به واقعیت جامعه دریافت که خدا میخواهد مظلومان پیروز شوند
آن قاعده اشاره به «نصرت الهی» است. آن قاعده، نشاندهندۀ این است که امام واقعبینانه به کفِ جامعه نگاه کردند و از واقعیت جامعه دریافتند که خدا میخواهد مظلومان پیروز شوند. نه از غیب کسی به امام خبر داده بود که حالا اگر هم خبر داده بود حضرت امام در اینباره سخنی نمیفرمایند، آن بحثهای شخصی خود حضرت امام است که در ادبیات حضرت امام نیامده است. و نه اینکه حضرت امام(ره) از واقعیتی صحبت میکردند که کسی از آن واقعیت خبر نداشته، بلکه واقعیت کفِ خیابان را مطرح میکردند.
بگذارید یکی از متنهای حضرت امام را در اینباره برای شما بخوانم. میفرماید: «در پاریس شخصى پیش من آمد از دهات اطراف خود که رفته بود تعریف کرد و مىگفت صبح که مىشود، آن عالِم ده جلو مىافتد و مردم دنبال او تظاهرات مىکنند. گفت همه دهات این طور شده است؛ و یکى را اسم برد که من به یکى از دهات آنجا رفتم. یک قلعهاى است در بیابان در نزدیک کوه.»(صحیفۀ امام/۸/۲۲۴) حضرت امام(ره) در سخن دیگری که این قصه را بیان میکنند، اسم آن دهات و کوه و روستا را هم بیان میفرمایند. حالا در اینجا من فرمایش امام را خلاصهتر دارم میگویم.
بعد میفرماید: «گفت دیدم اینها هم همان معنا را مىگویند[که در مرکز گفته میشود] من در همان جا اعتقادم این شد که یک دست غیبى در کار است. و الّا کارهاى بشرى یک شعاع خاصى دارد.»(همان)
حضرت امام(ره) در جملۀ دیگر میفرماید: «من این را این طور فهمیدم که یک دست غیبى در کار است. انسان هر چه هم بخواهد مثلًا روشنگرى داشته باشد و هر چه هم بخواهد یک همچو امرى واقع بشود به این گسترش نمىتواند واقع بشود. من این طور فهمیدم که خداى تبارک و تعالى در این مسأله نظر دارد»(صحیفۀ امام/۶/۴۹۰)
واقعبینی امام را ببینید! من کفِ خیابان را دیدم بعد محاسبۀ عقلانی کردم. بشر نمیتواند به صورت عادی این هماهنگی را ایجاد کند. بعد میفرماید: «و از آنجا اطمینان برایم پیدا شد که پیروزى هست. البته به این زودى و به این سهلى را نمىتوانستم حدس بزنم.»(همان)
امام(ره): پیروزی انقلاب ما یکی از ادلۀ بزرگ توحید است/ نگاه عرفانی امام با واقعبینی گره خورده بود
نگاه حضرت امام را ببینید! ایشان در جای دیگری بعد از ذکر همین قصه، میفرماید: «پیروزی انقلاب ما یکی از ادلۀ بزرگ توحید است چون همۀ محاسبات مادیگری را باطل کرد و بر همه چیز غلبه کرد» (صحیفۀ امام/۷/۳۹۸) ببینید نگاه عرفانی امام با واقعبینی چقدر گره خورده است! امام واقعیات را دارد میبیند، خواب ندیده که بلند شود بیاید بگوید! البته ممکن است هر مؤمنی خوابی ببیند، رؤیای صادقهای ببیند ولی بیان حضرت امام ناظر به این واقعیتها است.
امام(ره) در جای دیگری میفرماید: «پیروزی انقلاب ما دلیل بر این است که خدا هست» (صحیفۀ امام/۸/۴۲۷) یعنی امام(ره) از این واقعیت، به آنجا میرسد. در آن داستان هم، یک کسی به پاریس آمده بود و از فراگیر بودن نهضت، برای امام مطلبی فرموده بود و خود این داستان ده تا یازده مرتبه در سال اول پیروزی انقلاب از سوی حضرت امام(ره) برای مردم بیان میشود-با همان برداشتی که عرض کردیم- و بعد ۲۶ مرتبه هم حضرت امام مدام این قاعده(نصرت الهی و دست غیبی) را بیان میکنند.
داستان پیرزنی که برای تظاهرکنندگان سکّه میآورد
حضرت امام(ره) دلایل و مصادیقی برای این قاعده بیان میکنند. یکی دیگر از آن موارد، داستان پیرزنی است که برای تظاهرکنندگان، سکۀ دو قرانی میآورد که تلفن بزنند. امام میفرماید: «یکى از دوستان من گفت، که من در تهران دیدم در این تظاهرات، یک پیرزنى یک کاسه اى دستش گرفته و توى آن پول است. به ذهنم آمد که این مثلًا فقیرى است که پول میخواهد؛ وقتى تحقیق کردم، با او صحبت کردم، گفت که امروز روزى است که تعطیل است و نمیشود مردمى که از اینجا عبور مىکنند ممکن است که بخواهند تلفن کنند، پول خرد نداشته باشند؛ من این را نگه داشتهام اینجا که کسانى که مىخواهند تلفن کنند- تلفن هم همان جا بود- از این پول بردارند تلفن کنند. این البته یک چیز کوچکى است؛ اما مطلب خیلى بزرگ است. یک همچو تحول روحى در بین مردم پیدا شد.»(صحیفۀ امام/۷/۲۶۵)
حضرت امام، چند مرتبه قصۀ این پیرزن را مطرح میکنند و میفرمایند این چیز سادهای نیست.(این یک کارى است که آدم ابتدایى، خیال مىکند؛ خوب، یک چند قِران باشد؛ اما این خیلى لطافت روح مىخواهد این یک انقلابى است که خدا کرده است و من روى این انقلابهاى روحى و این حس تعاونى که در ملت ما پیدا شده است...؛ صحیفۀ امام/۹/۴۰۷) و امام چندینبار میفرمایند اینکه در تظاهرات مردم آب میآورند به هم میدهند، ساندویچ میآورند به هم میدهند، کمک میکنند به همدیگر. اینها چیزهای سادهای نیست. امام اینها را که میفرمود، نتیجه میگرفت که پیروزی مستضعفین قطعی است!
کدام تظاهرات ما در طول انقلاب به اندازۀ تظاهرات بیست میلیونی اربعین بود؟ آیا اینها واقعبینی نیست؟!
اربعین امسال را دیدید! بیست میلیون نفر از همۀ ملتها آمده بودن و چه حماسهای خلق کردند؟ کدام تظاهرات ما در طول انقلاب به اندازۀ این تظاهرات بیست میلیون نفری بود؟ اینها واقعبینی نیست؟ چه کسانی کور هستند این واقعیتها را نمیبینند که قدرت اسلام را درک کنند و احساس پیروزی کنند. از مردم یمن بپرسید چه خبر شده؟ چرا شعارهای ما با شما یکی است؟! چرا این شعارها یکی است؟ اینها واقعبینی است عزیز دل من!
امام(ره): این نیست الّا اینکه دستِ غیبى در کار است
آنوقت ببینید حضرت امام چه میفرماید؟ یکی دوتا جمله از جملات حضرت امام را که انتخاب کردهام که بخوانم. میفرماید: «این نیست الّا اینکه دستِ غیبى در کار است»(صحیفۀ امام/۷/۵۴) و در جای دیگری میفرماید: «ان شاءاللَّه براى شما دیگر شکست نیست. و شما مقابل کفر و زندقه و ستم و چپاولگرى ایستادگى کردید و تا اینجا هم پیروز شدید و از این به بعد هم پیروز مىشوید.»(صحیفۀ امام/۹/۱۵۲) صریحاً امام این پیروزیها را نوید میدهند.
پیشنهاد به جوانان؛ سورۀ محمد(ص) را به صورت دو واحد درسی مطالعه کنید
ما الآن باید در چه حسّ و حالی باشیم؟ خدا شاهد است که الآن ما در اوج قدرت هستیم، نه نسبت به سابق، بلکه نسبت به دشمن! این از ابعاد واقعبینانۀ ماجرا. حالا سراغ قرآن کریم برویم؛ من یک سورهای از سورههای قرآن را برای شما هدیه میکنم. دوستان و بزرگوارانی که در مجلس هستند، جوانان عزیز، اگر این پیشنهاد حقیر را بپسندند میخواهم عرض کنم این سوره را به صورت دو واحد درسی مورد مطالعه، مداقه و آموزش قرار دهید و این سورۀ نازنین قرآن را -که شاید از جهتی، برترین نام را در میان سورههای قرآن داشته باشد- این سوره را به صورت خاص مطالعه کنید.
این همه سفارش به قرآن هست، تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع) به صورت خاصّ دربارۀ این سوره این است که اگر میخواهید فرق ما و دشمنان ما را بشناسید این سوره را بخوانید.(سُورَةُ مُحَمَّدٍ آیَةٌ فِینَا، وَ آیَةٌ فِی بَنِی أُمَیَّة؛ شواهدالتنزیل/۲/۲۴۰) تعبیر امام حسن مجتبی(ع) به صورت خاص این است که این سوره را بخوانید برای اینکه فرق بین ما و دشمنان ما را بشناسید و در ابهام فرو نروید(إِذَا أَرَدْتَ أن تَعْتَبِرَنا وَ بَنِی أُمَیَّةَ فَاقْرَأْ سورة الَّذِینَ کَفَرُوا فإن فِینَا مِنها آیَةٌ و فِیهِمْ آیَةٌ إِلَى آخِرِها؛ شرح الاخبار/۲/۴۸۴)
امام صادق(ع) میفرماید: هر کس سوره «الّذین کفروا» را بخواند، هرگز شک و تردید در دلش راه نمىیابد، و هیچ گاه به دینش مردّد و دو دل نخواهد شد، و خداوند هیچ وقت او را به تنگدستى و ترس از سلطان ستمگر مبتلا نمىکند، و تا هنگام مرگ از شک و کفر در امان خواهد ماند(مَنْ قَرَأَ سُورَةَ «الَّذِینَ کَفَرُوا» لَمْ یَرْتَبْ أَبَداً وَ لَمْ یَدْخُلْهُ شَکٌّ فِی دِینِهِ أَبَداً وَ لَمْ یَبْلُهُ اللَّهُ بِفَقْرٍ أَبَداً وَ لَا خَوْفٍ مِنْ سُلْطَانٍ أَبَداً وَ لَمْ یَزَلْ مَحْفُوظاً مِنَ الشَّکِّ وَ الْکُفْرِ؛ ثواب الاعمال شیخ صدوق/۱۱۴)
گزارش واقعبینانۀ خداوند دربارۀ اثرِ کارهای کفار و مؤمنین
این سوره به نام محمد(ص) مزین است. در این سوره است که خداوند متعال میفرماید: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُم»(محمد/۷) پروردگار عالم واقعبینانه برای شما گزارش میدهد: کسانی که جلوی حق میایستند خداوند اثر کارهای آنها را از بین میبرد. «الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ صَدُّواْ عَن سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُم»(محمد/۱) اما کسانی که به پیامبر(ص) ایمان میآورند، اگر کار بد و اشتباهی انجام دهند خدا کارشان را درست میکند «کَفَّرَ عَنهُْمْ سَیَِّاتهِِمْ وَ أَصْلَحَ بَالهَُم»(محمد/۲) کارخرابی هم بکنند، خدا درست میکند. شهید هم بشوند اثر اعمال شهدا را از بین نمیبرد «وَ الَّذِینَ قُتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُم»(محمد/۴)
این سوره را بخوانید؛ سورۀ فوقالعاده ممتازی است، مزیتهایی دارد. انشاءالله امسال سورۀ محمد(ص) را به صورت خاص، مطالعه کنید و بعد انشاءالله سال بعد سورۀ بعد را که سورۀ فتح است، مورد مطالعه و دقت قرار دهیم. این سورهای که خدمت شما عرض کردم، از ابتدا تا انتها نکات بسیار ویژه و عجیبی دارد! و فقط مخصوص این سوره است، دربارۀ منافقین تعابیری در این سوره دارد که در هیچ کجای قرآن نیست، دربارۀ جهاد و قتال فی سبیلالله تعابیر ویژه دارد، همچنین دربارۀ نصرت خدا و دربارۀ تحلیل کردن واقعبینانۀ این مسائل.
در این آیۀ کریمه میفرماید: «أَ فَلَمْ یَسِیرُواْ فىِ الْأَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کاَنَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیهِْمْ»(محمد/۱۰) بروید واقعیت را ببینید که من با کافران چه کردم؟ در واقع دارد ما را به واقعبینی در دریافت، دعوت میکند. «وَ لِلْکَافِرِینَ أَمْثَالُهَا»(همان) برای کافرین نیز، همین بلاها را بر سرشان میآوریم.
این سوره، سورۀ ویژهای است. من دیگر در بخش معنوی و دینیای که البته آن هم مشحون از واقعبینی است سخنی نگویم در حدّ همین سوره کافی است.
دنیا را چه کسی اداره میکند؟
دوستان من! دنیا را چه کسی اداره میکند؟ خدا. حتی جملاتی از حضرت امام هست که بگذارید برای شما عرض کنم. حضرت امام صریحاً به مردم میفرمود: ما هیچ نیستیم(ما بندگانى هستیم که هیچ نداریم و هیچ نیستیم و هر چه هست قدرت الهى است؛ صحیفۀ امام/۹/۱۹۶) حتی به مردم هم میفرمود شما هم هیچ نیستید، خدا این کارها را کرده، خدا اراده کرده، ما وظیفۀمان است در این مسیر قدمی برداریم، سهمی بگیریم، ما میخواهیم خودمان عقب نمانیم. الآن دیگر به خدا قسم ما باید مواظب باشیم از این مجروحان یمن که در این انفجارها به شهادت رسیدند عقب نمانیم، از این مدافعان حرم عقب نمانیم، همانهایی که از بلاد مختلف بلند شدهاند.
امروز نصرت خدا یک واقعیت عینی است/ این اقتضاء واقعبینی و تدبیر ماست که برای خدا حساب باز کنیم
امروز نصرت خدا یک واقعیت عینی است! این اقتضاء واقعبینی است! این اقتضاء تدبیر ما است که برای خدا حساب باز کنیم. یک آماری را خدمت شما عرض کنم. در قرآن کریم حدود صد مرتبه خداوند متعال از نصرت و پشتیبانی خودش سخن گفته است. بیش از ۵۰ مرتبه(نزدیک به ۶۰ مرتبه) کافران را و غیرکافران و مؤمنان را تهدید کرده است که اگر خلاف کنید من دیگر شما را یاری نخواهم کرد! و اگر من شما را یاری نکنم، نابود میشوید! حدود ۴۷ مرتبه ما را تحریک یا تشویق کردهاند به اینکه «بروید از نصرت خدا استفاده کنید.» با عباراتی مانند «نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ» یعنی خداوند متعال برای شما خوب کمکی است.(فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ؛ انفال/۴۰) ما اصلاً باید با مفهوم نصرت خدا عشقبازی کنیم.
کسی که بخواهد نصرت خدا باور کند اول باید باور کند «کار دست خداست»
ببینید دوستان بگذارید یک مقدمۀ کوتاه عرض کنم. کسی که بخواهد نصرت خدا باور کند اول باید باور کند که «کار دست خداست» دوستانِ من زندگی تک تک شما چقدر دستِ خداست؟ چقدر دست تصادف سپرده شده؟ و چقدر دست شماست؟ ما هر کجا میآییم موضوع «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیض»(کافی/۱/۱۶۰) را کمی توضیح بدهیم که البته مقولۀ دشواری است و بعد هم میزان دخالت خدا در زندگی بشر را یک کمی توضیح بدهیم، همه به یک نوعی میگویند «آقا جبریمسلک نشد؟» میگویم نه چرا جبری مسلک؟ من که نگفتم تو بیاختیار هستی!
ولی تو بدان هر کاری که انجام میدهی خارج از مدیریت کلان پروردگار عالم نیست. ابتدائاً شما باید ببینید کارهای دنیا دستِ خداست-البته بعضیها این پایۀ اعتقادی را ندارند- بعد که دانستی کارهایت دستِ خداست باید بگوییم که خدا به نفع کی عمل میکند؟ بارها میفرماید من به نفع شما عمل میکنم!
بعد جالب است که خدا میفرماید: جبهۀ باطل که کسی را ندارند! یک آیۀ قرآن هست که خداوند متعال در این آیه میفرماید وقتی دوستان شیطان بر سر بزنگاه که میرسند و به کمک او احتیاج دارند، شیطان انسان را رها میکند و کمک نمیکند! (وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً؛ فرقان/۲۹) یا (فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلى عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنِّی بَریءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَرى ما لا تَرَوْنَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ؛ انفال/۴۸) شیطانِ بدبخت زور ندارد. ولی خداوند میفرماید: من زور دارم، من میتوانم کمک کنم.
یک آیه از آیات آن سورۀ نازنین(سورۀ محمد(ص)) را برای شما بخوانم، عجب آیهای است این آیه! چقدر رزمندگان ما با این آیه صفا کردند و با خداوند متعال عشقبازی کردند. میفرماید اینکه میبینید من کافران را نابود میکنم و شما مؤمنین را عزت و نصرت میدهم، دلیلش این است که کافران مولا ندارند و شما مولا دارید(ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرینَ لا مَوْلى لَهُمْ؛ محمد/۱۱) یعنی شما حامی دارید و آن بدبختها که حامی ندارند. من اینها را نابود میکنم، برای چه؟ برای اینکه کسی نیست از اینها حمایت کنند و شما همهکس پشت سرتان هست. این کلمۀ «مولی» را در قرآن کریم بروید مطالعه کنید و ببینید چقدر خداوند متعال زیبا از آن یاد میکند.
من یک گزارشی از جبهههای جنگ بدهم. خیلی وقتها مانده بودم که چرا در جبههها این نوار مناجات «مَوْلَایَ یَا مَوْلَایَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ.... مَوْلَایَ یَا مَوْلَایَ أَنْتَ الْمَالِکُ وَ أَنَا الْمَمْلُوک»(مفاتیح الجنان، مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه) به کام جوانهای ما مزه میکرد؟ چقدر از بچهها با این مناجات صفا کردند و به شهادت رسیدند و خودشان را به مقام شهادت رساندند. خیلی جای تأمل دارد. بچهها در جبهه وقتی در میان ترکشها قرار میگرفتند، خودشان را بیپناه میدیدند و به پناه خدا میرفتند. و وقتی در پناه خدا آرام میگرفتند مزۀ مولا داشتن را حس میکردند. این جهات، جهاتِ معنوی است، این جهات فقط جهات اجتماعی و سیاسی نیست. ما معنویت و سیاست و عرفان و اجتماعیاتمان همهاش به همدیگر گره خورده است.
نصرت خدا به کمک فاطمۀ زهرا(س) به مؤمنین میرسد
خب ایام فاطمیه است، چندتا راز را من با شما در میان بگذارم، شاید یکی دوتا راز را. ما مولا داریم، غیر از خدا دیگر چه کسی پشتیبان ماست؟ فاطمۀ زهرا(س). روایت صحیحالسندی را برای شما بخوانم، در چندین کتاب نقل شده است، شیخ صدوق نیز نقل کرده است. روایت ویژهای است. من هم با اشاره و بدون شرح از کنارش میگذارم. پیامبر گرامی اسلام میفرماید: از جبرئیل امین پرسیدم چرا نام فاطمۀ من در آسمان منصوره است؟ در زمین فاطمه نامیده میشود و در آسمان منصوره نامیده میشود؟ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ وَ لِمَ سُمِّیَتْ فِی السَّمَاءِ مَنْصُورَةً وَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَة؟»(معانی الاخبار شیخ صدوق/۳۹۶ و تفسیر فرات کوفی/۳۲۲) جبرئیل امین عرضه داشته باشند: در زمین فاطمه نامیده میشود چون دوستانش را از عذاب جدا میکند و دشمنان را از محبت خود جدا میکند؛ قَالَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ فِی الْأَرْضِ لِأَنَّهُ فَطَمَتْ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَتْ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا»(همان) این وجه تسمیۀ حضرت زهرا(س) به فاطمه است.
اما چرا منصوره نامیده میشود؟ «وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ بِنَصْرِ فَاطِمَةَ ع» روز قیامت مؤمنین به نصر خدا خوشحال میشوند. آنوقت نصر خدا از چه طریقی به مؤمنین میرسد؟ «بنصر فاطمۀ» به کمک فاطمۀ زهرا(س) این کمک به آنها خواهد رسید.
برخی از مفسرین میفرمایند این آیۀ «وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُون»(روم/۴) که در آیۀ بعدی آن در کلمۀ اول میفرماید: «بِنَصْرِ الله» این آیه مصداقش دنیاست، خدا آن روزی که حق را بر باطل پیروز میکند، مؤمنین خوشحال میشوند و منظور قیامت نیست. اگر این معنایی که مفسرین از این آیۀ کریمه استفاده کردهاند یعنی آن «نصرت خدا که موجب خوشحالی میشود در این دنیاست» را کنار بگذاریم، این روایت که البته اشاره به آخرت دارد، شاید بتوان از این روایت برداشت که خداوند متعال وقتی میخواهد حق را پیروز کند باز به کمک فاطمۀ زهرا(س) پیروز خواهد کرد. ما به نصر فاطمۀ زهرا(س) در دنیا و آخرت مستظهر هستیم. ما از مادرمان فاطمۀ زهرا(س) کمک میگیریم.
خدا را چهطور میشود کمک کرد؟ با کمک کردن اولیاء خدا
اما مقتلی که میخواهم برایتان بخوانم یک مقتل ویژه و متفاوت است. از نصرت خدا حرف زدیم، خدا را کمک کنیم. خدا را چهطوری میشود کمک کرد؟ با کمک کردن اولیاء خدا، به تعبیر حضرت امام(ره): با کمک کردن مظلومین و مستضعفین.
آی جوانها! میدانید مادرتان فاطمۀ زهرا(س) دست بچههایش را گرفت و چهل روز درِ خانۀ مهاجرین و انصار را زد که بیایید من را کمکم کنید؟( حَمَلَهَا (فاطمه) عَلِیٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَیْهِ کِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فِی بُیُوتِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع مَعَهَا وَ هِیَ تَقُولُ یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ فَإِنِّی ابْنَةُ نَبِیِّکُمْ وَ قَدْ بَایَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص یَوْمَ بَایَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکُمْ وَ ذَرَارِیَّکُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ ص بِبَیْعَتِکُمْ؛ اختصاص مفید/۱۸۴)
آی بچههایی که بوی مدینه میدهید، بوی فاطمه میدهید، طاقت دارید کلمات فاطمۀ زهرا(س) را برای شما قرائت کنم که فاطمۀ زهرا چه میفرمودند؟ و جواب رد میشنیدند و سکوت میشنیدند.(فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لَا أَجَابَهَا وَ لَا نَصَرَهَا)
من نمیخواهم برای شما روضۀ در و دیوار بخوانم، این روضه سنگینتر است، خدا شاهد است. «وَ هِیَ تَقُولُ» فاطمۀ زهرا(س) میآمد و اینگونه میفرمود: «یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ» خدا را کمک کنید «فَإِنِّی ابْنَةُ نَبِیِّکُمْ» من دختر پیغمبر شما هستم! «وَ قَدْ بَایَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص» شما با پیغمبر خدا بیعت کردهاید! شما قرار گذاشتهاید از بچههایش دفاع کنید!
یک کمی جلوتر نوشته «فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لَا أَجَابَهَا وَ لَا نَصَرَهَا» هیچکس به فاطمه جواب نداد! هیچکس به فاطمه کمک نکرد! جانم که برای نصرت دین دارید گریه میکنید. همان فاطمه با بازوی شکسته الآن آمده به کمک قهرمانان دین.
یک نفر به فاطمه(س) جواب داد. او میگوید: برگشتم و پرسیدم یا فاطمه «فَمَعِی غَیْرِی؟» آیا با من کسی دیگر هم هست تو را کمک کند؟ فاطمۀ زهرا(س) فرمود: «لَا مَا أَجَابَنِی أَحَدٌ» هیچکس تا حالا به من جواب نداده است! این فاطمهای که برای خدا کمک گرفت، الآن خودش کمککار شده است. شما فکر کردید آنجایی که فاطمۀ زهرا(س) نمیگذاشت علی را به مسجد ببرند! تا غلاف قنفذ در میان نیامد فاطمه(س) موفق بود! مگر فاطمه(س) جز در پی نجات امت بود؟!.... ألا لعنۀ الله علی القوم الظالمین.
ارسال نظر