مقاله کنونی متن بازبینی شده سخنرانی یکی از فعالین فرهنگی استان گلستان درجشنواره ملی نماهنگ طنین درخردادماه94 درگرگان است که به سبک زندگی اسلامی ایرانی اختصاص داشت.

شهید آوینی تراز سینمای انقلاب اسلامی

 

بهگزارش گلستان24؛فلاسفه بزرگی چون هگل معتقد بودند که تمدنها درهنرخودرا به منصه ظهور و بروز می رسانند، به عبارتی خروجی تمدنها راباید درهنرشان دید. تمدن نوپای انقلاب اسلامی نیز باید درحوزه هنر به ارایه مدلها والگوها برای سبک زندگی بپردازد. هنراگرچه مبنای نظری خودرادارد ودرسطح نظری می توان درباب آن به بحث پرداخت اما درعینیت تاریخی سبک زندگی را می سازد چون برخواسته از تاریخ ومبنای هستی شناسانه ومعرفت شناسانه آن قوم است چنانچه معماری اسلامی – بعدسخت افزاری وبیرونی هنر- وشعر-بعدزیباشناسانه هنراسلامی؛جایگاه انسان درهستی ونسبت انسانها باهم را تعریف می کند. 

یکی از حوزه هایی که باید به جد درباب آن تامل کرد نسبت انقلاب اسلامی وسینماست واین که آیامی توان به سینمای  اسلامی قایل شدیاخیر؟اگرآری چه نظریه ای وبرچه مبنایی؟سینمای اشراقی یا معناگرایانه –نه مفهوم گرایانه-آن چیزی بودکه سید شهدای اهل قلم مطرح نمود. 

آوینی شخصیتی ذوابعاد بود که حکمت نظری وعملی را دروجود خود جمع کرده بود. آوینی چه درحکمت نظری وچه درحکمت عملی به ساحاتی از خودآگاهی تاریخی رسیده بود که دراینجا مجال پرداختن به آن نیست ودرنوشتاردیگری بنا به موضوعیت ودرحدتوان وضرورت بدان پرداخته شده ومی شود. 

سینما هنرترکیبی است وپیچیده ترین هنرها به حساب می آید که منشا آن نه فرهنگ اسلامی ونه جهان بینی ایرانی است بلکه در تفکرمدرن ریشه دارد وامروز هالیوود مظهرچنین هنری است. اگر برای سینماچنین تعریفی را قایل باشیم پس سینمای آوینی چه جایگاهی دارد ووجه ممیز سینمای آوینی  که از آن به عنوان سینمای اشراقی یادمی کنیم چیست؟! 

آوینی معتقد بود ما می توانیم از ظرفیت موجود درسینما استفاده کنیم ودراصطلاح ماده سینما را صورت ببخشیم- تاکیدمی شود که ماده سینماراصورت ببخشیم وگرنه شهید آوینی به اسلامی شدن سینما شک داشت- واین میسرنمی شود جزاز طریق هنرمندی که خود وجودش آیینه حق می شود ودراصطلاح ساحت آیینگی پیدامی کند. پس سینمای آوینی به عنوان سینمایی که مبانی نظری خودرا ازانقلاب اسلامی می گیرد باید تنها درماده با سینمای غرب یکی باشد ودرغایت و ماهیت وحتی در روش متفاوت می باشد. 

بحث تفصیلی درباب سینمای غرب را به فرصتی دیگر موکول می کنیم اما اگر بخواهیم به اجمال به تفاوت ها اشاره کنیم  باید آن را درنوع هستی شناسی ومعرفت شناسی جستجوکرد. 

مددپور به تفصیل درکتاب سینمای اشراقی  به تبیین این تفاوت ها پرداخته است که دراین مقال به تفاوت وتعارض درغایت وماهیت ومتد اشاره می شود. 

غایت سینمای غرب ایجاد یک انسان منفعل است که دربهترین حالت بادرنظرگرفتن سینمای استراتژیک غرب یاسینمای مفهوم گرا وآخرالزمانی هویتی قلابی وکاذب به انسان وجامعه مدرن می دهد درحالی که سینمای آوینی به دنبال ساخت وپرداخت انسان وجامعه انتظارگر وآماده گر معنوی است که رابطه خویش با عالم قدس و عهدازلی را مدام یاد آورمی شود وبرآن پایبنداست :  

پیش ازاین کاین سقف سبزوطاق مینابرکنند/منظرچشم مرا ابروی جانان طاق بود... 

ماهیت سینمای غرب مخاطب محوری است به هرقیمت وروشی چنا نچه بیننده دربرابر جعبه جادو ویاتصویر دچارنوعی "ازخودبیگانگی"می شود چون سینمای غرب باوجود مخاطب محوری به ذائقه  آفرینی واصالت دادن غرایز حیوانی انسان تاکید می کنددرحالی که سینمای آوینی فطرت محوراست ومخاطب محوری را به فطرت محوری تغییر داده است که مبنی برانتقال آگاهی حقیقی به فرداست. 

سینمای غرب بااستفاده از تکنیک های سینمایی وانیمیشن وتصرف درعالم نوعی از توهم از واقعیت را به بیننده تحمیل می کند که انسان را درنوعی خلسه قرارمی دهد وانسان دربرابر تولید هنری – نه خلق اثرهنری- توسط تکنولوژیک از ساحت حقیقی وجود دورمی شود درحالی که سینمای آوینی نگاه به هستی جمالی ورحمانی است وپدیده ها چون مخلوق خدا دیده می شوند که هنرمند تنها کاشف این رابطه هاست نه واضع آنها. 

درسینمای غرب حتی درسینمای مستند،جهان چون ابژه- شی بیرونی- یاسوژه- موضوع تحقیق- تنزل پیدامیکند،به عبارتی نوع مواجه درسینمای مستند برشی از حقیقت است نه کل حقیقت شئی،لذاسینمای مستند درحقیقت پروژه ای است علمی برای پژوهشکده ها: 

چون غرض آمد هنرپوشیده شد/صدحجاب از دل به سوی دیده شد 

درسینمای آوینی انسان به مثابه یک هنرمند خودرادرهنرحقیقی می آفریند – نه اینکه هنر را تولید کند- وباز می یابد درحالی که درسینمای هالیوود با تسخیرعالم خیال وحصرآن نوعی سحر شکل می گیرد که به تفسیر شیطانی از عالم دست می زند. 

امروز درغرب سینمای آوینی جایگاه خاصی دارد وهالیوود بی تفاوت از کنار آن عبور نکرده وهمان استفاده ظرفیتی که شهید برآن تاکید داشت توسط سینماگران غربی از سینمای آوینی صورت گرفته است.

لمهایی چون بی مصرف ها،لبه پرتگاه،لاک پشتهای نینجاو...قهرمانان فیلم آرمانگراهستند واین شاخصه تفکر آوینی(اسلامی  وانقلابی)است نه لیرالیزم. 

دراین فیلمها شخصیتها ی اصلی یکدیگر را برادر خطاب میکنند درحالیکه لفظ برادر به جهان بینی اسلامی وتفکر انقلابی ما تعلق دارد که دردفاع مقدس رزمندگان یکدیگر را صدا می زدند. 

سینمای آوینی برخلاف سینمای هالیوود که به دنبال فطرت ستیزی وایجاد نیازهای کاذب درانسان هست درصدد است انسان را به آن عهد ازلی ومیثاق آغازین انسان دعوت کندکه درآن حق با شیدایی خاص به شکل زیبایی عیان شده وهنرمند درمقام آیینگی آن را منعکس کرده است. 

سینمای امروز غرب که از آن به عنوان هالیوود یاد شده است هستی را به شکل تصویرتنزل داده وتبدیل به حافظه می کند وازآنجاکه سینما هنرترکیبی است نوعی از سبک زندگی را ایجاد کرده واز طریق سینما آن را بسط می دهد که بشرنه به تعهد اجتماعی قایل است نه به رسالت تاریخی بلکه دربرابرتصویرمسحورومحصورشده وهویتی کاذب پیداکرده درحالیکه سینمای آوینی چون سایراشکال هنراسلامی به دنبال تعالی انسان است  وتصویر ارایه شده از هستی مبتنی برواقعیت الهی است نه رئال غربی که نهایتا بشررادرگنداب نفس اماره خفه میکند وتنها زیبایی ظاهریش منجربه اغوای انسانها می گردد. 

درپایان اگر بخواهیم تشبیهی بین سینمای غرب وآوینی بیاوریم تمثیل مولانا درمثنوی بهترین نمونه خواهد بود.داستان چینیان ورومیان را که هریک مدعی نقاشی بودند وپادشاهی که آنها را امتحان کرد.بحث تفصیلی را دوستان علاقه مند می توانند درمثنوی دنبال کنند.

انتهای پیام/پ

 

 

ارسال نظر

آخرین اخبار