فیلم قصهها؛ بیانیه سیاسی به سبک فیلمهای دهه شصت/ وقتی فیلمساز نمی گوید ریشه مشکلات از کجا است
اگر شما هم دوست دارید به جای یک خط داستانی جذاب، پر تعلیق و کشش تنها یک بیانیه سیاسی ببینید و بشنوید، فیلم قصه ها برای شما مناسب است. فقط یادتان باشد مکانی که بلیط خریده اید سالن همایش حزب مشارکت نیست بلکه سالن سینما است.
به گزارش گلستان 24، فیلم قصه ها جدیدترین اثر رخشان بنی اعتماد از چندین جهت قابل نقد و بررسی است. ابتدا اگر بخواهیم درباره این فیلم نظر بدهیم باید به سایه سنگین کارگردان که بر سر این فیلم سایه انداخته اشاره کنیم.
فیلم قصه ها اگر توسط یک کارگردان گمنام ساخته می شد مطمئنا حتی در لیست ابتدایی جشنواره فجر نیز پذیرفته نمی شد چه برسد به اینکه جز فیلم های برتر این جشنواره قرار گیرد.
نگاه ایدئولوژیک فیلم ساز و تبدیل شدن وی به نماد اعتراض و وابستگی به جریان معارض سیاسی باعث شد فیلم قصه ها در جشنواره های مختلف دیده شود و پیرامون آن منتقدان سینمایی به تبع عقاید سیاسیشان آن را رد یا تأیید کنند.
اما قصه فیلم قصه ها چیست؟
اپیزود «شب تهران»: ادامهای زندگی شخصیت های فیلم «زیر پوست شهر» است. معصومه (مهراوه شریفینیا) بازیگر «زیر پوست شهر» همچنان آواره خیابانهاست. وی برای خود فروشی شبانه به همراه فرزند خردسال خود که از شدت تب می سوزد سوار بر ماشین پسر همسایه قدیمی شان عباس (محمدرضا فروتن) می شود. عباس، معصومه را میشناسد، اما معصومه به روی خودش نیاورده و وقتی عباس برای گرفتن داروی تببر از ماشین پیاده میشود، معصومه نیز فرار میکند.
طوبا مادر عباس (گلاب آدینه)، همچنان گرفتار و درمانده به دنبال گرفتن حقوق عقبماندهاش از کارخانه است. پسر کوچکش که در فیلم قبل در بحبوحه انتخابات مجلس ششم، در فعالیتهای انتخاباتی شرکت کرده و کارش به کلانتری کشیده شده بود، این بار معترض به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ۸۸ و تحتتأثیر القای توهم تقلب و به قول طوبی، «مثل جوونای دیگه رفته حرفشو بزنه، بدبخت بیچارهای مثل من که تو این مملکت هیچ کوفتی نداره باید عزیزش اون تو بپوسه؟
اپیزود «دوربین»: کارگران معترض، جهت اعتراض به یکی از نهادهای دولتی می روند که با سرکوب مسئولان مواجه میشوند. کارگرانی که کارگردان سعی دارد آن ها را بدون هیچ یاوری نشان دهد.
اپیزود «هرتآباد»: یک کارمند ساده دولت به نام زندگی محمدجواد حلیمی (مهدی هاشمی) که پس از سالها اجارهنشینی، با زدن از نان شب خانوادهاش، آلونکی در حاشیه پایتخت به نام هرتآباد دستوپا میکند. او حالا بازنشسته شده و به دنبال پیگیری عودت هزینه عملش است، اما مسئول دولتی رسیدگی به این درخواست، نه تنها حوصله خواندن پرونده را ندارد و به حلیمی میگوید تا برایش خلاصه تعریف کند، بلکه به جای گوش دادن به سخنان ارباب رجوع، سرگرم صحبت کردن با معشوقهاش دربارهی رنگموهایش میشود. مسئولی که معتقد است: مردم باید راهحل مشکلاتشان را در خودشان پیدا کنند. این معنی ارباب رجوع است. حلیمی حاضر نیست تا برای پیگیری درخواستش، توسط کمیسیون معاینه شود و به قول خودش، جلوی هرکس و ناکس شلوارش را پایین بکشد.
این فیلم چه چیزی را القا می کند؟
البته شاید القا واژه ی مناسبی برای راه رساندن پیام این فیلم به مخاطبان نباشد. چرا که این فیلم به هیچ عنوان فیلم پرلایه ای نیست که قرار باشد در لایه زیرین خود حرف خود را به صورت غیر مستقیم به مخاطب القا کند بلکه خیلی صریح و مستقیم به شکل گزارش های اجتماعی شبکه خبر سعی در خوراندن پیام خود به جامعه مخاطبان خود دارد.
قصه ها یک فیلم منسجم نیست. یک اثری چند پاره درباره شخصیت های سابق فیلم های رخشان بنی اعتماد است که بعد از سال ها دوباره از دل فیلم های وی بیرون آمدند و در دنیایی مملو از بیکاری، فقر، زورگویی سرمایه داران سنتی و مشکلات عدیده لب به انتقاد گشوده اند.
اشاره به موضوعاتی مثل زنان بی سرپرست، اعتیاد، تورم، بیکاری، سیستم بروکراسی کشور، کارمندی که دو زن دارد و عاشق صحبت با زن دومش برای پیچاندن اربارب رجوع است، مسائل انتخابات مجلس ششم و اغتشاشات سال 88 که بارها نام آن در فیلم می آید همه این ها مسائلی هستند که فیلم ساز سعی دارد با یک کانال به بیینده شیر فهم کند: هر مشکلی بود، هست و خواهد بود توسط بخشی از حکومت که مورد تأیید فیلم ساز نیست، ایجاد شده است.
مگرنه آن بخشی که اصلاح طلب و کارگزارانی است و سرکار خانم فیلم ساز به آن تعلق خاطر دارد هیچ ایرادی ندارد. به همین خاطر است در این فیلم تنها صورت مسأله ارائه می شود. تنها اشاره می شود فقر است، بیکاری است و معضلات ریز و درشت زیادی است اما اشاره نمی شود که این معضلات از جانب کدام دولت ایجاد شد. سیاست های اقتصادی کدام دولت مبنی بر ازادی بی حد و حصر سرمایه داری بود که باعث له شدن کارگران در زیر چرخ صنعت شد. کارخانجات بزرگ ایران نظیر چیت ری و چیت سیستان در کدام دولت تعطیل شد. شکی نیست این وقایع در دولت های سازندگی و اصلاحات به وقوع پیوست اما چون اشاره به ریشه مشکلات برای کارگردان به نوعی خودزنی سیاسی بود از اشاره به آن ها خود داری کرد.
از سوی دیگر، درباره محتوای فنی این فیلم نیز می توان به نقص های زیادی اشاره کرد. نحوه پردازش برخی از شخصیتهای تازهوارد قصهها، رفتار و کنش و واکنش آن ها دقیقا شبیه فیلم های دهه شصت است. به طور مثال در سکانس تقابل مدیر دولتی با یک ارباب رجوع بی بضاعت، اشاره به وجود نقصان در سیستم بروکراسی با ساده ترین و کلیشه ای ترین حالت ممکن اتفاق می افتد. یک مدیر با معشوقه اش به طرز بسیار ابتدایی درباره رنگ موهایش صحبت می کند تا بیننده کاملا قانع! شود که چقدر مدیر بد است. شیوه مواجهه با شخصیت ها دقیقا شبیه فیلم های دهه شصتی است .
نکته نا امید کننده بعدی این است که بنیاعتماد سعی میکند با فیلم جدیدش فقط یک مانیفست سیاسی ارائه دهد. خود بنیاعتماد در نشست خبری قصهها در برج میلاد به این اشاره کرد که اگر قصهها یک بیانیه است، او باز هم بیانیه خواهد ساخت. اما برای کارگردانی که زمانی با نرگس، روسری آبی، بانوی اردیبهشت و زیر پوست شهر موفق شده بود آثاری جذاب خلق کند، ساخت یک مانیفست سیاسی صرف به هیچ وجه جالب نیست.
اگر شما هم دوست دارید به جای یک خط داستانی جذاب، پر تعلیق و کشش تنها یک بیانیه سیاسی ببینید و بشنوید، فیلم قصه ها برای شما مناسب است. فقط یادتان باشد مکانی که بلیط خریده اید سالن همایش حزب مشارکت نیست بلکه سالن سینما است.
ارسال نظر