گلستان24، پای سخنان محمد خادملو؛
من خودم شاهد بودم این نظام چه هزینه هایی پرداخت کرد
من با چشم خودم شاهد بودم، جوانان ما در دوران متعدد چگونه پرپر شدند. مردم آن زمان عزتشان را حفظ می کردند و سختی می کشیدند. امروز چرا این طور نیست؟
محمد خادملو، جانباز هشت سال دفاع مقدس و مدیر سایت عدالت خواهان گلستان، در مصاحبه اختصاصی با گلستان24، می گوید: « من با چشم خودم شاهد بودم که این نظام چه هزینه هایی پراخت کرده است. شهدایی که در زمان انقلاب، جلوی چشم خودم به شهادت رسیدند، ترور شهدامان توسط منافقین خلق در سال 60 و شهدای دفاع مقدس که در آغوشم به شهادت رسیدند، همه دست به دست هم دادند که بتوانم تا امروز به عنوان یک سرباز کوچک در صحنه باشم.»
وی می گوید: « زمان آزاد سازی خرمشهر در سومار بودم. با اتوبوس به سمت کرمانشاه می آمدم. به میدانی رسیدیم که مردم آن جا جمع شده بودند. همانجا پیاده شدم. تازه خبر آزاد سازی خرمشهر به من رسیده بود. در آن میدان یک نفر را برای گران فروشی شلاق میزدند.
آن زمان با آن بحران ها همه چیز جای خودش بود. مردم با همه سختی ها می ساختند و عزت و شرافت خودشان را حفظ می کردند. امروز اما این طور نیست. این که رئیس جمهور از سران فتنه در انتخاب وزرای خود استفاده می کند دلمان را به درد می آورد. چرا این طور است؟؟»
خادملو از یکی از خاطرات جبهه اش می گوید: « سال 60 بود که در منطقه سومار بودم. از طرف جهاد دانشگاهی به منطقه آمده بودم. آن زمان بچه کوچک داشتم و بچه ام شیر خشک می خورد. من در جبهه مدام در فکر تهیه شیر خشک برای فرزندم بودم. مدام فکرم مشغول بود. بعد از مدتی یک نامه از طرف خانواده دریافت کردم که نوشته بود، برای شیر خشک متشکریم!
یکی از همرزمان که می دانست من چه مشکلی دارم ، برای فرزندم شیر خشک فرستاده بود. امامن هنوز هم نمیدانم او چه کسی بود!»
وی ادامه می دهد: « به یاد دارم اولین روزی که به خط مقدم رفته بودم، ترسیده بودم. اولین بار که یک توپ کنارم به زمین نشست، خیلی ترسیدم. اولین بار بود صدای توپ وگلوله را می شنیدم. اما بارها و بارها که این اتفاقات افتاد، دیگر عادی شده بود. دیگر با دل و جان به دل دشمن می رفتیم. گریه می کردیم تا اجازه دهند به خط مقدم برویم. این در حالی بود که عراقی ها از خط مقدم فرار می کردند.»
مدیر سایت عدالت خواهان گلستان می گوید: « من به انقلاب حضرت امام (ره) اعتقاد داشتم. من قلبا به میدان می رفتم. این جانی که مال خداست، باید در راه خدا برود. من ناراحتم که چرا شهید نشدم. ناراحتم که چرا توان آن را ندارم و نمی توانم به سوریه و عراق بروم. وضعیت جسمی من طوری است که باید برای این که بتوانم جایی بروم، باید قرص اضافه بخورم. یک روز بلاخره خواهیم مرد. پس چرا در راه خدا نمیریم؟»
اقای خادملو خودش نیز خیلی هزینه داده