دلم را امشب کادو گرفته ام؛
تولدتان مبارک آقا جان...
کادوی تولد هم هست... دلم را امشب کادو گرفته ام.... بی قرار است و بی تاب! می خواهم امشب، گره اش بزنم به گوشه عبایتان آقا جان... هر جا که می روید، دلم هم با شماست....
به گزارش گلستان24،
خوشحالم...
روی پایم بند نمی شوم امشب....آخر تولدتان است آقای من....
نمی دانید در خیابان های شهر چه خبر است آقا! همه جا شیرینی و شربت می دهند. مردم همه خوشحالند....
انگار گل نرگس از آسمان روی سرشان میریزند، همه جا بوی نرگس می دهد...
آن ها را که می بینم، روز رسیدنتان را تصور می کنم.....
در دلم قند آب می شود... حتی از تصورش هم آن قدر ذوق کرده ام که دلم می خواهد بلند بلند بخندم.....
هرچه چشم می گردانم بین جمعیت اما، شما را نمی بینم... کجایید آقای من امشب؟
کیک تولدتان را هم خریده ام آقا جان...اما مثل سال های پیش، شمع هایش را روشن نکرده ام....
کادوی تولد هم هست... دلم را امشب کادو گرفته ام.... بی قرار است و بی تاب!
می خواهم امشب، گره اش بزنم به گوشه عبایتان آقا جان... هر جا که می روید، دلم هم با شماست....
آقا جان، در فراق دوریتان هر سال پیرتر و نحیف تر می شوم. کاش بی کسی ام دلتان را به درد آورد و بیایید...
تولدتان مبارک آقا جانم.....
دختر کویر
الهم عجل لولیک الفرج..