گرچه مسئولان گلستانی آمار دقیقی از اعتیاد بانوان ندارند، اما تایید می کنند که همانند آمار کشوری، اعتیاد در بین بانوان گلستانی رو به افزایش است و اقدامات دولت هم تاثیری در کاهش نداشته است.

افزایش آمار اعتیاد بانوان گلستانی/دخالت‌های اصلاحی دولت جواب نداد

به گزارش گلستان 24، در حالی که افکار مرموزی بر قلمرو ذهنم حکمرانی می‌کند قدم بر کوچه پس کوچه‌های محله خیام که در پشت پایانه شهر گرگان است، می‌گذارم تا به خیام دوازده می‌رسم. هر چه پیش‌تر می‌روم صدای آهنگی جدال افکارم را بر هم می‌زند و من کنجکاو قدم‌هایم را تندتر می‌کنم تا منبع صدا را پیدا کنم .به مهدکودکی می‌رسم و در ذهنم کودکانی می‌آیند که با شادی رقص کودکانه می‌کنند اما صدا از همان‌جایی است که من قرار ملاقات دارم.

با فشار انگشت اشاره‌ام بر روی زنگ در کوچک طوسی رنگ، صدای هلهله و آهنگ قطع می‌شود. انگار میان فشار بر روی این زنگ با قطع آهنگ ارتباطی است. سکه‌ای را از کیفم در می‌آروم و با آن به در بزرگی که در کنار در کوچک است ضربه می‌زنم.

لباس‌هایم را مرتب می‌کنم و دستی بر روی مقنعه‌ام می‌کشم، صدای پایی می‌آید و در با انداختن کلیدی که قفل را باز می‌کند درب باز می‌شود. انتظار داشتم نگاهم به خانم جا افتاده‌ای گره بخورد اما بهت زده به خانم جوانی که در را با لباس‌های خانگی و چادر رنگی‌ای که روی سرش، باز می‌کند روبرو می‌شوم.

او مرا به سمت راه پله‌ها که در زیر آن یک فضای بزرگ اقامتی بود هدایت می‌کند. تصورم فضای امنیتی شدید برای دیدن خانم «کابلی» مدیر موسسه «ترک اعتیاد بانوان گرگان» بود تا این که به راحتی من را راه دادند.

چشمم به هال و یک مبل نرم که روبروی من است می‌افتد. در مقابلم خانم کابلی را می‌بینم و سلام گرمی می‌کند. در آن لحظه فکر می‌کنم که چقدر خودم را برای یک فضای اداری و رسمی برای گفت و گو آماده کرده بودم.

بعد از گفت و گویی صمیمانه در مورد فضای مرکز درخواست گفتگو با دختران مرکز را می‌کنم. «فاطمه» را صدا می‌زنند. همان دختری که در را برای من باز کرد کنارم می نشیند و در لابه لای موسیقی تند داخل حیاط، داستان زندگی فاطمه هم آغاز می‌شود. از او درباره معتاد شدنش می‌پرسم ولی به سال‌ها قبل‌تر باز می‌گردد.

آغاز راه بی برگشت فاطمه

فاطمه می‌گوید: چقدر دوست داشتم پدر کارگرم و مادر مریضم و برادرانم به من مهر و محبت کنند. ولی زندگی طور دیگری رقم خورده بود و من در کوچه پس کوچه‌های روستا به دنبال محبت بودم. به جای خانواده ای گرم، خود را در منزل عمه مواد فروشم و در میان مردانی که به من توجه و مرا به ضیافت شاهانه خیال خود دعوت می‌کردند پیدا کردم. اسیر توجهات آنان اولین کام را از ماده‌ای که تن و جانم را تسخیر کرد گرفتم.

فاطمه ضعیفی که به خانه عمه پناه آورده بود حالا احساس قدرت می‌کرد. گویی می‌تواند جهانش را تغییر دهد. زمان به نفع مصرف کننده و ساقی شدنش پیش رفت تا جایی که خود را بنده مواد مخدر دید.

 متوجه از دست دادن مادرش نشد و بردارانش برای حفظ آبرو و کار کردن به تهران فرستادنش اما مسیر زندگی‌اش با آشنایی مردی در ایستگاه قطار تغییر کرد و مدتی را در حومه شهر تهران در کنار او و در سایه مواد مخدر طی کرد.

فاطمه در توضیح داستان زندگی‌اش ادامه می‌دهد: بعد از آن با به آزادشهر رفتیم و در قبرستانی ساکن شدیم. بعد اثری از او نبود به جز مواردی که از من پول برای خرید مواد می‌خواست. من در کنار دوستم دیرینم ،مواد مخدر، زندگی را می‌گذراندم.

روزهایش سپری شد تا این که توسط پلیس به مرکز ترک فرستاده شده، یکبار هم ترک کرد ولی باز معتاد شد. ولی دوباره بر گشت و دست نوازشگر مدیر مرکز را بر سرش حس کرد تا برای اولین بار مهر و محبت واقعی را تجربه کند. حالا به جایی رسیده که اگر مواد را به دستش بدهند کاری نمی کند.

در سن یازده سالگی ازدواج کردم

«فاطمه» می‌رود و «عاطفه» می‌آید. انگار خجالت می‌کشد ولی بعد از اندکی صحبت صمیمانه، به راحتی شروع به حرف زدن می‌کند: بعد از فوت پدرم، مادرم مسئولیت زندگی و خرج خانواده سه نفره‌مان را بر دوش می‌کشید تا در سن یازده سالگی مرا شوهر داد و من در خانه همسر توسط او معتاد شدم.

این را می گوید با نگاهی بغض آلود ادامه می دهد: بعد از گذشت یک سال و نیم از زندگی مشترک طلاق توافقی گرفتم. خانواده‌ام به شرط ترک اعتیاد مرا قبول می‌کردند ولی من نمی‌توانستم مواد را رها کنم. حاضر بودم به خانه برنگردم ولی در عوض آن را از دست ندهم. همین انتخاب باعث شد که مدت ۹ سال در خیابان گلشهر زندگی کنم. کم کم به زندگی در خیابان عادت کردم و با گدایی و جمع آوری ته مانده‌های غذاهای سطل آشغال‌ها امرار معاش می‌کردم.

بارها با تماس مادر، پلیس او را به زندان انداخته ولی هر بار پس از آزادی با شیوه‌هایی که برای گذران زندگی می‌دانست، با مواد روزگار می‌گذراند. روزی رسید که خود را در این مرکز دید. بعد از ترک یکبار دوباره به مواد روی آورد ولی خانم کابلی در محله اوزینه در هنگام خرید مواد، او را به مرکز برگرداند و الان ۵ ماه پاک است. در تمام مدتی که عاطفه صحبت می‌کند انگار با چیزی در بدن خود در حال جنگ است و آب از صورتش سرایز می‌شود که بعداً در گفت و گو با خانم کابلی متوجه شدم که او مبتلا به بیماری هپاتیت است.

خانم کابلی در تمام مدت گفت و گو با بانوان مرکز در کنار من حضور دارد و اینبار از فاطمه می‌خواهد که «گل صبا» معروف به «ننه» را که بزرگ‌ترین فرد حاضر در این مرکز است را صدا بزند. با شنیدن سن او که ۷۵ سال دارد جا خوردم. خانم کابلی ادامه می  دهد که یک سال و اندی از ترک اعتیاد او می‌گذرد ولی به دلیل علاقه به این مرکز و کمک و تقویت روحیه دیگران هر ازگاهی به این مرکز می‌آید. گفت و گوی ما با آمدن خانمی با پیراهن بلند گلدار و گونه‌های سرخ قطع می‌شود.

حکایت گل صبا

«گل صبا» اینگونه شروع می‌کند: من و همسرم برای گذران زندگی بر روی زمین کار می‌کردیم. در سن ۳۴ سالگی یعنی حدود سال ۶۰ همسرم به این خاطر که بتوانم بدون پادرد در زمین کار کنم معتادم کرد و کم کم من هم مصرف کننده کامل تریاک شدم. بعد از گذشت ۵ سال یعنی در سال ۶۵ به دلیل گران شدن تریاک به هرویین روی آوردیم. در ۴۰ سالگی از همسرم به خاطر فروش طلاهایم جدا شدم و در خانه دخترم ساکن شدم.

 

می گوید که بارها از خانه دخترش که جلوی کشیدن موادش را می‌گرفت فرار کرده ولی هر بار با گزارش دخترش به زندان افتاده. حدود دو سال پیش آن‌ها را ترک کرده و در طی این مدت به شهرهای استان مازندران سفر می کرده است.

«گل صبا» ادامه می دهد: کار نشا می‌کردم و اکثر پول را خرج خرید مواد می‌کردم. روزی با خیال راحت بر سکوی خانه نشسته بودم و داشتم تریاک می‌کشیدم که در باز شد و فرزندان و دامادهایم وارد شدند و من برای یک ترک واقعی به مرکز ترک اعتیاد آمدم. الان حدود ۱۰ ماه و ۹ روز پاک هستم.

صحبت با گل صبا به دلیل لزوم رعایت حرمت چیزهایی که در زندگی او اتفاق افتاد و دوس ندارد بیان کند تمام شد.

بی توجهی مسئولان برای کمک به مرکز ترک اعتباد بانوان

خانم کابلی گرچه به خاطر دلسردی از مسئولان و نبود کمک به مرکز حاضر به گفتگو جدی نشد ولی در میان صحبت بانوان مرکز با انتقاد از اینکه که به جز کمک‌های بهزیستی که به صورت سالانه انجام می‌شود هیچ دریافتی یا کمکی از خیریه‌ها یا ارگان‌ها ندارند می گوید:  حمایت و اعتماد به این افراد تأثیر زیادی بر پیشرفت آن‌ها برای دوری از مواد مخدر دارد. اگر خلاءهای عاطفی و خانوادگی این افراد پر شود امید به بهبودی و برنگشتن به مواد وجود دارد.

حمایت و اعتماد به این افراد تأثیر زیادی بر پیشرفت آن‌ها برای دوری از مواد مخدر دارد. اگر خلاءهای عاطفی و خانوادگی این افراد پر شود امید به بهبودی و برنگشتن به مواد وجود دارد.

 با وجود اینکه ما در این مرکز بعد از ترک معتادان مسئولیتی نداریم ولی تعدادی از افرادکه بی‌خانمان هستند و یا خانواده آن‌ها را قبول نمی‌کند به صورت رایگان و با هزینه‌های شخصی مرکز نگهداری می‌شوند. این انتظار وجود دارد که در این زمینه حمایت‌های لازم صورت بگیرد و شاید روزی فرا برسد که ما به دلیل نبود توانایی مالی برای نگهداری مجبور به بستن این مرکز بشویم.

 

فاطمه برای خروج من را بدرقه می کند. باز قفل در با کلید باز می‌شود و من قدم در کوچه می‌گذارم. به این فکر می‌کنم که زندگی زیستن است، نه زیستی که دختران در این مرکز با وجود وسایلی که خانم کابلی برای سرگرمی آنان نام برد.

 

مگر زندگی آموختنی نیست، ای کاش کسانی باشند که به فاطمه‌ها، عاطفه‌ها و گل صباها درس زندگی بیاموزند و ای کاش کسانی باشند که کمک کنند این مراکز همچنان به کار خود ادامه دهند که دیگر شخصی مثل فاطمه و عاطفه مجبور نباشند بعد از تولد دوباره و به علت نبود حمایت‌های مالی از این مراکز در خیابان‌ها زندگی کنند.

ای کاش کسانی باشند که هزینه‌های درمان بیمارهای جانبی مانند ایدز، هپاتیت که ممکن است در وجود آنان رخنه کرده باشد را بدهد. آمار اعتیاد بانوان در کشور بالاست. این را آمارها می گویند گرچه مسئولان هنوز دنبال پنهان کاری هستند ولی امسال کابلی ها در کشور زیادند که موسساتی برای ترک بانوان دارند و هر روز بر تعداد اعضای آن ها افزوده می شود.

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات کشور ما سوء مصرف مواد است که به صورت مستقیم و غیر مستقیم، کوتاه مدت و بلند مدت، کیفیت زندگی افراد را تحت الشعاع قرار می‌دهد. در استان گلستان تعداد بانوانی که به علت جرائم مرتبط با مواد مخدر دستگیر شدند بسیار اندک هستند.

کم بودن نشانه های مختلفی دارد، ولی مهمتر از همه تایید می کند که بررسی دقیقی برای شناسایی معتادان زن در استان صورت نگرفته است چرا که بر طبق گفته معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری کل استان گلستان، رو به افزایش بودن سیر پیشرفت اعتیاد در مقایسه با کاهش آن در استان بر اساس تجربه چند سال اخیر بیشتر مورد قبول است که این افزایش زنان را نیز در بر می‌گیرد.

طبق آخرین آمار اعلام شده از سوی ستاد هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان گلستان از تعداد یک میلیون و ۳۲۵ هزار معتاد کل کشور ۱۰ درصد بانوان هستند. اکثر بانوان به دلیل نبود آگاهی و بعضاً تبلیغات کاذب در بعضی از آرایشگاه‌ها یا باشگاه‌های ورزشی آلوده به مصرف مواد مخدر می‌شوند.

در همین آمار آمده است که ۵۳ درصد از معتادان متأهل هستند که اگر هر کدام ۲ فرزند داشته باشند ما شاهد تعداد زیادی از افراد هستیم که در آینده در معرض سوء مصرف مواد مخدر قرار دارند.

دو مرکز خاص ترک اعتیاد بانوان در شهرهای گرگان و آزادشهر راه اندازی شده و مراجعه به این مراکز به صورت داوطلبانه و اجباری (برای کسانی که اقدام به درمان نمی‌کنند به دستور مقام قضایی) صورت می‌گیرد.

به گفته کارشناسان، ورود قلیان هم باعث شکسته شدن قبح دود در میان بانوان شده که دروازه‌ای برای سوء مصرف مواد و آسیب‌های ناشی از آن است. از سویی یکی از مشکلات حوزه بانوان ممانعت‌های اجتماعی است که باعث می‌شود زنانی که در سنین پایین آلوده به مصرف می‌شوند به دلیل پنهان کاری از خانواده و دوستان، سرخوردگی‌ها و ضعف اقتصادی، اعتیاد را مخفی و برای درمان پیگیری نکنند.

در همین رابطه، معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری کل استان با بیان این که از تعداد معتادان زن اطلاع دقیقی وجود ندارد، می‌گوید که از چهار هزار تا چهارهزار و ۵۰۰ زندانی ۱۱۸ نفر زن هستند که شاید کمتر از سه درصد آن‌ها به دلیل جرائم مرتبط با مواد مخدر اعم از حمل، توزیع، قاچاق و نوعاً اعتیاد به لحاظ عدم ترک دستگیر شدند.

حسین شعبانی با قبول رو به افزایش بودن سیر پیشرفت اعتیاد در استان بر اساس تجربه چند سال اخیر در گفتگو با مهر اظهار می‌کند که با بیمار قلمداد شدن معتادان، توجیحات غیر قابل پذیرش آن‌ها، سهولت دسترسی به مواد مخدر از نوع صنعتی، پایین آمدن سن معتادان و سن استعمال کنندگان بر طبق تحقیقات کشوری که گاهی به ۱۱ سالگی می‌رسد، شاهد اوج افزایشی مصرف مواد مخدرهستیم.

همه راه حل‌ها از جمله مقابله‌ای، برخورد شدید کیفری، درمان، معالجه، تأمین بعضی مواد جایگرین مثل متادون، ارائه خدمات بهداشتی و پزشکی را امتحان کردیم ولی هنوز هم با افزایش مصرف کنندگان مواد مخدر روبه رو هستیم

وی از مشخص نبودن میزان مصرف مواد مخدر در استان انتقاد می‌کند و می‌گوید که نمی‌توان مشکل اقتصادی را در حوزه اعتیاد بانوان دخیل دانست.

 شعبانی با اشاره به اینکه دخالت‌های اصلاحی دولت به تنهایی جواب نداد ادامه می دهد: ما همه راه حل‌ها از جمله مقابله‌ای، برخورد شدید کیفری، درمان، معالجه، تأمین بعضی مواد جایگرین مثل متادون، ارائه خدمات بهداشتی و پزشکی را امتحان کردیم ولی هنوز هم با افزایش مصرف کنندگان مواد مخدر روبه رو هستیم.

معاونت پیشگیری از وقوع جرم با اشاره به اینکه در امر مبارزه با مواد مخدر باید قرارگاهی عمل شود بیان می کند: در این عملیات شورای هماهنگی به عنوان قرارگاه مرکزی در رابطه با مبارزه با مواد مخدر است و هر یک از دستگاه‌ها باید قسمتی از ابزار و نیروی انسانی را در اختیار قرار دهند.

وی با بیان اینکه باندهای مواد مخدر از ظرفیت زنان در این حوزه استفاده می‌کنند می‌گوید: به دلیل اجبار مردان و خصوصیت خاص جامعه مسلمان ایرانی که بانوان از بارزسی‌ها مصون می‌مانند از آن‌ها در حوزه حمل و توزیع مواد مخدر استفاده می‌شود.

این مسئول گلستانی با اشاره به زمینه سازی اعتیاد برای جرائم دیگر بیان می کند: زنانی که معتاد می‌شوند از خانواده جدا و به صورت بی‌خانمان سکنی می‌گزینند و بعضاً زمینه برای طلاق، سرقت و روابط نامشروع جنسی فراهم شود.

به هر حال آنچه از اهمیت زیادی برخوردار است، لزوم توجه دولتمردان به بحث اعتیاد به خصوص در حوزه بانوان است. هرچند آمار دقیقی از میزان شیوع اعتیاد در میان زنان وجود ندارد، اما مشاهدات میدانی، بیانگر رشد این معضل اجتماعی از یک سو و نیاز به چاره اندیشی برای متوقف کردن آن از سوی دیگر است.

هستند فاطمه ها و عاطفه هایی که به دلیل مشکلات زندگی حاضر به معرفی خود نیستند و همچنان شکستن زیر بار اعتیاد را ترجیح می دهند. اما باید تصمیمی گرفت تا نه تنها فاطمه و عاطفه دیگری معتاد نشود، بلکه آن هایی هم که اسیر این درد هستند، امیدوارانه برای ترک اقدام کنند.

خبرنگار: فاطمه گرزین/مهر

ارسال نظر

آخرین اخبار