سخنگوی دولت با توجیهات نامقبول از بیان اصل ماجرا طفره رفت
دولت به امید خروج از چالش برکناری سه وزیر، نوبخت سخنگوی خود را به سیما فرستاد تا وی با حضور در شبکه خبر به کار سخت اقناع افکار عمومی بپردازد؛ اما در انجام مأموریتش ناموفق بود.
به گزارش گلستان24، زمانی که خبر رفتن جنتی از وزارت ارشاد قوت گرفت، مسئله تا حدی عادی و معمول جلوه میکرد تا آنجا که به نظر میرسید مسئولان دولتی به راحتی میتوانند این اتفاق را طبیعی نشان دهند و افکار عمومی هم آن را میپذیرفت؛ اما در کشاکش بحث رفتن جنتی و آغاز زمزمه رفتن فانی و گودرزی که با شتاب هر چه تمامتر به سطح بحث رفتن جنتی رسید عادی و معمول بودن موضوع رنگ باخت و به اقتضای آن کار برای دولت در اقناع افکار عمومی درباره این قضیه بسیار مشکل شد تا آنجا که دولت به امید خروج از چالش افکار عمومی که خداحافظی سه وزیر از دولت منشاء آن بود، نوبخت سخنگوی خود را به سیما فرستاد تا وی با حضور در شبکه خبر به کار سخت اقناع افکار عمومی بپردازد. با اینکه لحن، بیان و پرسش مجری نشان میداد که در پی چالش آفرینی نیست، این خود نوبخت بود که در مقام پاسخ به پرسش مشترک چرایی جدایی هر سه وزیر از دولت، دچار چالش درونی شده بود و ضمن بر شمردن این نکته که دولت برای تقویت و خدمت بیشتر به مردم دست به تغییر میزند، به یکباره آنچنان از این سه وزیر تعریف و تمجید کرد که بیننده در انتها با این پرسش مهم و جدید مواجه میشد که اگر این وز یران این چنین قابل تعریف و تمجیدند پس چرا به راحتی از دولت جدا شدند و اصلا آیا برای این وزارتخانهها میتوان افرادی شایستهتر از آنها پیدا کرد؟ این چنین بود که پاسخگویی سخنگوی دولت کسی را قانع نکرد و علت اصلی ناکامی وی هم این بود که حقیقت پنهان نگه داشته شده، بسیار بزرگتر از پردهای بود که نوبخت با توجیهاتش قصد داشت بر روی آن (حقیقت) بکشد.
اینکه نوبخت چند بار بر این مفهوم تأکید کرد که دولت برای تقویت و انتظار مردم دست به تغییر زد بسیار تعجب برانگیز بود؛ زیرا همه میدانند براساس یک رویه نادرست که به بیانی کم کاری تلقی میشود عمر کابینهای وزراء تا پایان اسفند سال آخر دولت است و پس از آن نه وزراء که غالباً دولتها کار خود را پایان یافته تلقی میکنند و به مسائل حاشیهای متناسب با رفتن میپردازند؛ بنابراین افرادی که قرار است به جای وزرای خارج شده از دولت بیایند به لحاظ اسمی هفت هشت ماه و به لحاظ واقعی و عملکردی حدود پنج ماه برای کار کردن فرصت دارند. پرسش صادقانهای که به پاسخ صادقانه نیز نیاز دارد این است که آیا وزرای جدید در فرصت کوتاه (حدود پنج ماه) باقی مانده واقعاً میتوانند دست به کارهایی بزنند که دولت را تقویت و به مردم خدمت بیشتری کنند؟ پاسخ صادقانه و معقول خیر است و اگر وزرای جدید قادر باشند روند اجرای امور جاری را حفظ کنند تا امور دولتی و مردمی دچار اخلال نشود کار مهمی انجام دادهاند که برای این مقدار کار هم نیاز به تغییر وزیر نبود؛ پس اصل ماجرا چیست؟!
پاسخ به این پرسش مهم و اینکه چرا سه وزیر از سمت خود کنارهگیری کردند که نظر غالب این است که برکنار شدند؛ به عهده دولت است و آقای نوبخت هم که مسئول پاسخ به این پرسش مهم بود نتوانست مأموریتش را با موفقیت انجام دهد و پرسش پیش گفته همچنان افکار عمومی را درگیر نگه داشته و گویا مایل نیست بدون گرفتن پاسخ مناسب صحنه را ترک کند. شاید مهمترین بخش پاسخ به پرسش فوق که آقای نوبخت در بیان آن دچار محظوریت بود، ارتباط این برکناریهای دیپلماتیک با انتخابات ریاست جمهوری سال آینده باشد.
رصد مواضع دوم خردادیها از حدود یک سال پیش درباره دولت بیانگر آن است که آنها در مسائلی نسبت به دولت به شدت انتقاد داشتهاند از جمله درباره عملکرد برخی از وزارتخانهها و پافشاری بر ترمیم کابینه و تغییر برخی از وزیران. دولت در برابر این انتقاد و مطالبه تا نقطهای که خود مشخص کرده و مناسب میدانست با بی اعتنایی نسبت به نظر دوم خردادیها مقاومت کرد تا زمان موعود یعنی حذف سه وزیر فرا رسید. در این زمان دولت با تجمیع حذف شوندگان و حذف یکباره سه وزیر، هم خود را شنوای ندای دوم خردادیها نشان داده و هم با این جراحی تجمیعی به آنها اعلام کرد سهم مطالبات آنها را یکجا پرداخته و از این به بعد آنها ضمن کنار گذاشتن مطالباتی از این دست باید بیشتر با دولت همراه باشند و از خود تبعیت پذیری نشان دهند.
دولت با این اقدام نیم نگاهی نیز به جمعیت پرتعداد و بعضاً تأثیر گذار چشم دوخته به عملکرد سه وزارتخانه مذکور داشت تا با حذف این سه وزیر نظر انتخاباتی این جمعیت را به سوی خود جلب کند. البته دولت در این حرکت پیام اعلام نشدهای نیز به جناح رقیب (اصولگرایان) داد؛ یعنی آنها هم بحث تغییرات جدی در دولت را فراموش کنند؛ زیرا دولت تمام کارتهای از این جنس را به کار گرفت و مصرف کرد. در این کنش دفعی دولت که بیشتر شبیه استفاده از دنده سبقت در مسابقه است، شاید این نکته از قلم افتاده و یا نسبت به آن تجاهل و تغافل صورت گرفته که آیا جامعه و مردم هم به آن سمتی که هدف از تغییرات بود کشیده شدند یا آنها همچنان محکم در زمین مطالبات خود یعنی بهبود وضعیت اقتصاد و معیشت ایستادهاند و بازی دولت را فقط نظاره کردند اما به آن تن ندادند و آن را نپسندیدند. ارزیابی درست دولت و جناح رقیب از این مسئله در برنامههای آینده دو طرف نقش تعیین کنندهای دارد.
رضا گرمابدری
ارسال نظر