اکثر مردم به رفتار سوپر استار ها نگاه کرده و از آن‌ها الگوبرداری می‌کنند.

ارتباط مستقیم زندگی مردم آمریکا با فرهنگ ستارگان هنری این کشور
  • اکثر مردم به رفتار سوپر استار ها نگاه کرده و از آن‌ها الگوبرداری می‌کنند.

 

دکتر  دِرو نیز به این تأثیر، "اثر آینه ای" می‌گوید. یکی دیگر از تاثیرات فرهنگ ستارگان بر افراد، یکدست کردن کشور و گرد هم آوردن مردم با طرح یک موضوع خاص است.

به گفته‌ی نیل گابلر (Neal Gabler)، برنده‌ی جایزه‌ی لس آنجلس تایمز و عضو انجمن ملی افتخارات و نویسنده‌ی کتاب امپراطوری هالیوود، "ستارگان از معدود ابزاری هستند که می‌توانند از همه‌ی خطوط عبور کنند". به این معنی که فرهنگ ستارگان شامل تمام افرادی می‌شود که آن‌ها را مشاهده می‌کنند. فرقی نمی‌کند این فرد یک پرفسور باشد یا یک ثروتمند و یا هر چیز دیگر. به زبان دیگر هر فردی با هر نژاد و جنسیت و طبقه‌ی اجتماعی می‌تواند عضوی از این فرهنگ باشد و شرط لازم تماشای برنامه‌های آن‌هاست.

یکی­دیگر از اثرات حائز اهمیت فرهنگ ستارگان بر مردم آمریکا، افزایش علاقمندی غیرعقلانی مردم و رواج وسواس فکری، طوری که آن‌ها بدون در نظر گرفتن منطق و عقلانیت خود تحت تأثیر این فرهنگ نسبت به چیزی علاقمند و یا متقابلاً از متنفر می‌شوند. در بسیاری از موارد تنها دلیل تغییر عقیده افراد، الگوپذیری از ستارگان است.

تاثیرات منفی فرهنگ ستارگان بر تاثیرات مثبت آن غالب است، تا جایی که مشکلات حاصل از این فرهنگ زمینه‌ی بروز سایر مسائل در جامعه می‌شود. از این فرهنگ به علت نفوذ فوق­العاده و گستردگی آن در اغلب طیف‌های جامعه می‌توان به عنوان یک ابزار آموزشی استفاده کرد، هم می‌شود به راحتی به مردم تفکر و رفتار صحیح را آموخت و متقابلاً می‌توان از آن به عنوان وسیله­ای برای ترویج تفکر غلط استفاده کرد. دانستن این نکته ضروری است که شهرت زمینه را برای انحرافات اخلاقی هموارتر می‌کند و اغلب فرد مشهور برای معروفیت بیشتر به دنبال بدعت است، بدین معنا که ستارگان نیز خود باید رهبری شوند.

فرهنگ ستارگان هنری

فرقه‌ی هم‌جنس‌گرایی دنیا را به بردگی خواهد کشید

دیروز در ستونی در سایت Barb Wire، بیل موهیلنبرگ، نویسنده، سهواً به سطحی بودن جدال‌های گروه‌های حقوق مذاهب اشاره کردو اذعان داشت که هم‌جنس‌گراها تلاش دارند علیه مسیحیان محافظه‌کار و افراد دیگری که ازنظر اخلاقی علیه هم‌جنس‌گرایی هستند به پا خیزند.

موهیلنبرگ تأسف می‌خورد از اینکه لیگ فوتبال استرالیا Essendon، علیه"هم‌جنس‌گرا ستیزی" موضع گرفته است. حرکتی که ازنظر او جنبشی علیه مسیحیت است، مسیحیان واقعی عمیقاً به خاطر این سبک زندگی غیراخلاقی و خطرناک آزرده هستند. بنابراین مشخصاً با دادن امتیازات ویژه به اقلیت‌های جنسی؛ شما علیه یک گروه بزرگ‌تر تبعیض قائل می‌شوید. آیا این برابری است؟

وی هم‌جنس‌گراها را با کودک گراها، دزدها و رانندگان مست مقایسه می‌کند و هشدار می‌دهد 'فرقه‌ی هم‌جنس‌گرایی' دنیا را به بردگی خواهد کشید.

قوانین به اصطلاح مقدس هم‌جنس‌گرایی، جایگاهی که طالب آن است را به دست می‌آورد و همه باید در برابر آن سر تعظیم فرود بیاورند و آن را بستایند و هرکسی که جرأت کند آن را به‌ نقد بکشد، سرنوشت نامشخصی خواهد داشت.و آن تعداد هوادار بیچاره‌ای که عقایدی مخالف لیگ فوتبال استرالیا را دارند طرد خواهند شد.

زناکاران، کودک گرایان و همه‌ی افراد هرزه مراسمات و روزهای مخصوص خود را خواهند داشت. و با همه‌ی این احوال برندان (فوتبالیست استرالیایی)، خاطرنشان می‌سازد که" ما فقط می‌خواهیم یک فضایی ایجاد کنیم که نه‌تنها Essendon، بلکه همه‌ی فوتبالیست‌ها و هواداران در شرایطی برابر باشند و همه‌ی افراد استقبال شود."

و اینکه من واقعاً یک مسیحی معتقد هستم. آیا واقعاً از من انتظار دارید این شرایط به‌اصطلاح برابر برای من خوشایند باشد؟ پس تکلیف روزهای مخصوص مسیحی‌ها چه می‌شود؟ مسیحیان واقعی عمیقاً به خاطر سبک زندگی غیراخلاقی و خطرناک هم‌جنس‌گرایی آزرده می‌شوند. و می­دانید چه چیزی بیشتر از همه من را آزار می‌دهد؟ اینکه دلقک‌های Essendon و AFI، این حرف‌ها را با یک قیافه‌ی حق ‌به ‌جانب می‌زنند. آن‌ها واقعاً انتظار دارند که حرف‌های آنان جدی گرفته شود. هیچ انسانی در تاریخ نژاد انسان‌ها با چنین حماقت آشکاری کنار نیامده است.

در تاریخ بشری همواره انسان‌ها سعی کرده‌اند که این سبک زندگی ناسالم را به بهترین نحو تحمل کنند اما حالا آنان ما را مجبور می‌کنند که آن را گرامی بداریم، توسعه دهیم، باشکوه جلوه دهیم و دعای خیرمان را بدرقه‌ی آنان کنیم؛ چه بخواهیم و چه نه.

چطور می‌شود با هم‌چین دیوانگی‌ای کنار آمد؟ اگر شرایط به این صورت ادامه یابد ما با مذهب وسترن جدیدی مواجه خواهیم شد که کسی را یارای مقابله با آن نیست: فرقه‌ی هم‌جنس‌گرایی!

فرقه‌ی هم‌جنس‌گرایی در حال شکوفایی است، هم‌راستا با فرق و مذاهب دیگر. از ما می‌خواهند که به‌طور کامل مغزهای خود را دور بیندازیم و آن را با آغوش باز بپذیریم.

یکی از مهم‌ترین مشکلات ناشی از فرهنگ ستارگان، رواج نارسیسم است و افزایش این خصلت مسلماً مسائل دیگری را به دنبال دارد. نارسیسم در واقع دلبستگی و علاقه بیش از حد فرد به خودش است. بسیاری از افراد هم باور دارند که ستارگان خودخواه و خودپسند هستند.

مثلاً دختر بچه­ای که در مراسمی بالماسکه اجرا کرده، چون به روی سن رفته و شبیه به ستارگان رفتار کرده، خود را سوپر استار می‌داند و به دنبال آن بسیار خودشیفته شده و تصور می‌کند که همیشه برنده است. از همین سنین تاثیرات این فرهنگ آغاز شده و موجب می‌شود میلیون‌ها نفر روزانه به خود محوری نزدیک­تر شوند. دکتر دِرو پینسکی (Drew pinsky)و دکتر مارک یانگ (Dr. Mark Young)، اخیراً مطالعه­ای بر روی ستارهای سینمایی و افراد مشهور انجام داده‌اند و دریافتند که اکثر آن‌ها نارسیست هستند.

شاید در فیلم‌ها و برخورد با مردم این خصلت خیلی نمایان نشود اما در زندگی شخصی‌شان این صفت بیشتر نمود دارد. دکتر دِرو شواهدی را در این­باره ارائه می‌دهد که ستاره شدن منوط بهخودشیفتگی است، اغلب آن‌ها افرادی بسیار خودخواه هستند و عموماً به هم نوع خود بی تفاوت‌اند.

از نظر او اصلاً پسندیده نیست که اشخاص معروف و مقبول جامعه، افرادی خودخواه باشند و بدتر آنکه آن‌ها به عنوان مدل به افراد جامعه معرفی شوند. مشکل اصلی اینجاست که بسیاری از افراد از آن‌ها تبعیت می‌کنند بدون آنکه بدانند خودشان در چه موقعیتی قرار

دارند. اکثر مردم به رفتار سوپر استارها نگاه کرده و از آن‌ها الگوبرداری می‌کنند، طوری که هم اکنون بنیان بسیاری از خانواده‌ها به علت این آموزش‌ها و الگوپذیری‌های نادرست در ایالات متحده، از هم می‌پاشد. این مسئله کودکان را نیز به

شدت تهدید می‌کند، آن‌ها که برای رفع مشکلات خود و ساخت آینده‌ی خود به دنبال سرمشق هستند، غالب الگوهایی که در اختیارشان قرار می‌گیرد همین ستاره‌ها بوده و به این علت از کودکی با تفکرات اشتباه رشد می‌کنند. بدین معنی که کودک از همان ابتدا می‌خواهد شبیه آن‌ها بشود و همچون ستاره‌ها رفتار کند. در مواردی او به قانون شکنی نیز یاد می‌گیرد. 

مشکل دیگری که فرهنگ ستارگان می‌تواند ایجاد کند از بین رفتن مرز بین درستی و نادرستی و به دنبال آن کم رنگ شدن اخلاقیات در جامعه است. فرد تصور می‌کند آنچه بر صفحه تلوزیون نمایش داده می‌شود درست بوده و در جامعه ای که در آن زندگی می‌کند قابل اجراست، شخص در واقع دچار تضاد می‌شود، بطور مثال در تلویزیون می‌بینند که رابطه‌ی جنسی با هم جنس آزاد و مشروع است اما در فضای واقعی جامعه‌ی آمریکا این امر هم در بسیاری از ایالات ممنوع بود و هم از لحاظ عرفی و اخلاقی برای بسیاری از آمریکایی‌ها هنوز مورد قبول نیست و فرد دچار پارادوکس می‌شود.

یا مثلاً نوجوان فیلمی را تماشا می‌کند که در آن هم سالانش به راحتی مشروب می‌نوشند در حالی که در برخی ایالت‌های آمریکا قانون محدودیت یا ممنوعیت فروش و استفاده مشروبات الکلی برای افراد حاکم است. با استمرار این آموزش‌ها و نمایش‌ها ذهنیت افراد رفته رفته تغییر یافته و منطبق با فرهنگ ستارگان شده و تصور می‌شود حق با آن‌هاست.

لیندا هولمز این پدیده را "تقلید میمون وار" می‌نامد، یعنی مثل میمون که آنچه را می‌بیند، انجام می‌دهد، مخاطبان نیز هر آنچه می‌بینند را تقلید می‌کنند. او می‌گوید که فرد نمی‌خواهد که عقب افتاده به نظر بیاید و برای اینکه مورد قبول واقع شود، خود را شبیه سایرین به بیان بهتر نمایش‌ها و ستارگان می‌کند.

ستارگان از معدود ابزاری هستند که می‌توانند از همه‌ی خطوط عبور کنند.

ارسال نظر

آخرین اخبار