ما وغرب به روایت فیلسوف فرهنگ

تاریخ وجود بیعت ازلی،تمدن فاوستی وتجدید عهد شرق

به گزارش گلستان 24 ؛ تاریخ تفکر در ایران مشحون از اندیشمندان واهل فکر وذکراست که به نحوی به هستی شناسی در تاریخ پرداخته اند واین نحو از اندیشیدن که وجود ایرانی نیوشای سخن وجود باشد زبانزداست هم ازآن جهت که ایرانی در حقیقت بوده وتا حکایتگر تاریخ وجودباشد وهم ازآن جهت که دیگران برای شنیدن وبهره مند شدن این سرزمین آمده اند.درنمونه اول میتوان به طبیب ایرانی اشاره کرد که به دستور انوشیروان درجستجوی حکمت به هند رفت وکتاب کلیله دمنه راباخود اورد وبران فصولی افزود.کلیله دمنه حکمت سیاسی شرق است که ماهیت تمثیلی شرق رابیان میکند_برخلاف غرب که شیوه استدلالی اش از زمان ارسطواستقرامحوربوده_وهم دران زمان که افلاطون وفیثاغورث به ایران آمدند واز حکمت خسروانی بهره هابردند واز مغ های ایرانی درحد توان خود حکمت اموختند

photo_2019-02-25_11-12-35

ایران همانگونه که نصر در کتاب درجستجوی امر قدسی وابراهیم فیاض در کتاب فرهنگ عمومی برآن تاکید دارند همواره یک آوردگاه فرهنگی در تاریخ بوده که فرهنگهارابه هم مرتبط میکرده ودرخود هضم مینمودهشریعتی در کتاب گفتگوهایی تنهایی به نقل از ارسطو میگوید ایرانی بافرهنگ وباهوش است اما دربرابر بیگانه منفعل .این درحالی است که ایرانیان در تاریخ خود باوجود انزوال سیاسی حکومت‌ها ازای فرهنگی بیگانگان رادرخود مستحیل کردند.نمونه بارز آن میتوان به سلوکیان،عربها،مغولها،ترکها،افغان اشاره کرد.درباب تمدن غرب نیز دراین وجیزه درحد توان اشاره خواهد شد.

 

زیباشناسی ایرانی وزیست تاریخی او به زعم نصر به گونه ای بوده که او متناسب باشرایط زمانی تغییراتی ایجاد میکرده وبه عبارتی استراتژی همزیستی بافت اصول درپیش میگرفته_همان نرمش قهرمانانه درعرصه سیاسی_تاریخ تفکر معاصر ایران نیز ازبدو مواجه با مدرنیته جریانات مختلف فکری رابه خود دیده که پیشتر در مقاله بررسی اندیشه نصر به آن درحد وسع وقت اشاراتی گردید.تنوع و گوناگونی فکری در تاریخ معاصر توسط فیلسوفان واندیشمندان حکایتگر خاک فرهنگی غنی است که به تعبیر هگل ایرانیان راسراغازتاریخ میدانسته.

باورود مدرنیته به ایران باتوجه به ضعف حکومت مرکزی وقدرت غرب متفکران وطنی درحوزه های مختلف کنشگری فکری متفاوتی رابرگزیدند که از اسلام تالیبرالیزم ومارکسیسم بازیرشاخه هایش راشامل میشد.

photo_2019-02-25_11-13-53

دراینجا نه مجال آن است ونه موضوعیت دارد که به تفصیل به بیان آن بپردازیم لاجرم اجمالاعرض میشود که از حوزه مارکسیسم متفکر جهانی چون تقی ارانی_که برخی از اوبه عنوان مارکس زمان یاد میکردند_

تامصدق وبازرگان در حوزه لیبرالیسم حضور تاریخی داشتند وجریانات کلان غربی رانمایندگی میکردند. حوزه متفکر وطنی باگرایش گفتمان تاریخی نیز از سنت گرایان،روشنفکران دینی تااحیاگران راشامل میشد.

photo_2019-02-25_11-14-30

احیاگری دینی درصدر تاریخ ماباسید جمال شروع میشود که هدفش امت اسلامی بود که به انقلاب تاریخی اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)منتج شدو ثمره آن را دربستر تاریخ اکنون میبینیم.روشنفکری دینی به نوعی از مصریاپاکستان وهند شروع میشود.شخصیتهایی چون اقبال درپاکستان،سرسیداحمدخان در هند وبرخی متفکر دیگر درمصر وبرخی سیدقطب،اما روشنفکری دینی درشیعه به مفهوم درون دینی وحداکثری درقبل ازانقلاب باشریعتی ودربعدازانقلاب بارویکرد برون دینی وحداقلی باسروش میتوان اشاره نمود.

 

سنت گرایان نیز چند دسته اند.گروهی چون نصر به فهم تاویلی از دین دست میزنند که تنهاازسنت عرفان وتصوف وبعد زیباشناسانه آن راسراغ دارند وعده ای چون اصحاب ایستا به انزوا از جهان جدید پرداختند وگرنه چون مهدی نصیری وبرخی هم رجوع به پست مدرن دارند. فردید (ره)در دهه و دوران نسل دوم روشنفکری ایران بود که باطرح غربزدگی گفتمان عمیق وگسترده هویتی را در خوان متفکرین معاصر پهن کرد.

photo_2019-02-25_11-14-59

پس از حکیم انسی متفکرین چه موافق وچه مخالف از او تاثیرگرفتند.فردید را اولین فیلسوف مدرن خوانده اند واین به دلیل آن است که آبشخور اصلی شناخت تجدد وغرب به شکل اصیل فلسفی بااو بود که به وجود آمد.

او متفکری ذوابعاد بود که نه تنهادرحوزه عرفان نظری (ابن عربی)وشناخت غرب ومدرنیته ومتفکران بزرگ انتقادی پیش روبود بلکه درزبانشناسی وگفتمان سازی نیز بی بدیل بود.فردید به زعم یکی از اساتید فلسفه فیلسوف نامکرربود.اوبود که علم الاسما تاریخی ،مفهوم ادوارتاریخی وصورت وماده رابه نحو غیرقابل تصوری درروزگار فلک زده مطرح کرد وبه طرح وتفکیک تفکرحصولی وحضوری پرداخت.برای تبیین اندیشه وسلوک وی باید فرصتی دست دهد تادرساحت زمان باقی به معرفی فیلسوفی پرداخت که ازپریروز وپس فرداسخن میگفت. برای سکونتگاه درچنین موقف تاریخی باید از مکرزمانه ایمن بود وازاین روزگاری النهار زده عبور کرد: برواین دام برمرغی دگر نه/ که عنقارابلنداست اشیانه/نگارمیفروشم عشوه ای داد/ که ایمن گشتی از مکر زمانه

ودر چنین عسرت تاریخی تنهاکسیکه همسخن حکیم انسی بود کسی نیست جز رضاداوری اردکانی.

داوری در غیبت فیلسوف انتظار از هنر وحقیقت تفکر،از وجود حقیقی وتفکر قالبی وقلابی میگوید ومارابه تماشای خیال متصل وخیال منفصل دعوت میکند.

photo_2019-02-25_11-15-53

photo_2019-02-25_11-15-50

مادراین وجیزه برانیم درحدوسع وضرورت تاریخی به معرفی یک اثر از فیلسوف فرهنگ بپردازیم ودر لابلای عرایض توضیحات بیشتر درباب فیلسوف شفاهی ودکتر رضاداوری اردکانی ارایه خواهد شد این وجیزه راتنهایک معرفی کتاب نباید قلمداد کرد.علاقه مندان به حوزه تفکر حکیم انسی رابه مطالعه سه اثردعوت میکنیم که عبارتند از:دیدارفرهی وفتوحات آخرالزمان به کوشش مرحوم محمد مددپور،مفردات فردیدی از دکتر موسی دیباج وغرب وغربزدگی وحدت نیست انگار در روزگار مکرلیل النهار از دکتر بهروز فرنو. همچنین کتابی از زنده یاد استاد عباس معارف بعنوان"نگاهی دوباره به مبادی حکمت انسی".همچنین کتاب "هویت اندیشان ومیراث فکری احمد فردید از محمد منصورهاشمی که خوانشی است انتقادی که خالی از خلل نیست.

رضاداوری اردکانی معروف به فیلسوف فرهنگ شاخص ترین شاگرد فردید حکیم انسی ومتفکر فردیدی در دوران کنونی است.داوری نیز چون استاد دلبسته عرفان وزبان وفلسفه است ودرساحت تفکر حضوری زیست کرده.داوری بیش از 50اثر در 40سال اخیر چاپ نموده ودر نیم قرن اخیر در حوزه ترجمه وچاپ کتاب وسخنرانی وتدریس سهم قابل ملاحظه ای رابه خویش اختصاص داده وبر اصحاب فرهنگ حقی غیرقابل انکار دارد.

photo_2019-02-25_11-22-01

آموزگار تفکر دربعدازانقلاب سالهاعضو شورای عالی فرهنگی انقلاب،ریاست فرهنگستان علوم وعضویت درانجمن نهاد کتابخانه های عمومی کشور رادر کارنامه خود ثبت کرده است

اگر هایدگر در تاریخ تفکر غربی وخیمه گاه آن ترک ایجاد کرد بیشک فردید وداوری نیزدر جریان روشنفکری معاصرایران شعله خودآگاهی تاریخی راروش کردند ومتفکرانی چون جلال وشریعتی درپرتو این نور به طرح "خدمت وخیانت روشنفکران" و" بازگشت به خویشتن "پرداختند.

photo_2019-02-25_11-23-35

داوری نیز چون استادش فردید به نقد مدرنیته،غرب ودراین سالها غربزدگی پرداخته است که البته مورد هیاهوی برخی سیاست زدگان قرارگرفته است.متفکرین معاصرهریک متناسب باشرایط تاریخی وحال خود روشی رابرای تبیین اندیشه برگزیده اند.گروهی چون استاد فردید علی رقم نگارش چند هزارصفحه در حوزه فلسفه وزبانشناسی بنابراقتضای حال از چاپ انهاخودداری کردند وبه فیلسوف شفاهی مشهورشدند.برخی چون شریعتی وشهیدمطهری هم سخن گفتند وهم نوشتند.برخی شیوه خطابه راانتخاب کردند وگروهی چون فولادوند به ترجمه رواوردند.داوری اما به نگارش مقاله روی آورد. ازمنظر او روزگار ماروزگار مقاله است.اودرشیوه نگارش چون افلاطون از روش دیالوگ یا دیالکتیک بهره برده است که مخاطب رابه تفکردعوت میکند وچون فردید استاد خویش بسان افلاطون درغیبت سقراط بر روزگار عقل زده تلنگر تفکر حقیقی رامیزند.

photo_2019-02-25_11-19-57

مجموعه کتابهای داوری توسط انتشارات هرمس،ساقی در دودهه کنونی چاپ شده اند که عمدتا شامل مجموعه مقالاتی هستند که وحدت موضوعی دارند_جزچنداثراکادمیک مثل سیرانتقادی در فلسفه کارل پوپر و...._ودریک کتاب گردآوری شده است.کتاب درباره غرب یکی ازاثار ایشان است که چون سایر کتب دیگر مجموعه مقاله است وبه نسبت ماوغرب بامدرنیته می پردازد. این کتاب چندین بار تجدید چاپ شده که در ویراست سوم شامل حدود 20 مقاله و5مقاله در پیوست می باشد.چنانچه اشاره شد انتشارات هرمس این کتاب راچاپ کرده وطرح جلد کتاب گویای مطلب است.عنوان کتاب نیز کوتاه ورساست والبته مهم.

photo_2019-02-25_11-20-01

داوری درمقدمه بر ویراست سوم اثر خود می گوید: غرب یک عالم است.غرب یک نسبت است.عقلانیت جلوه از جلوه های آن است.باید غرب را بانظرتاریخی دید ودرصدد کشف ماهیت آن بود.سایه غرب برهمه جهان گسترده شده واکنون همه عالم باعقل غربی می اندیشد وزندگی میکند.لذابحث در ماهیت غرب بحث از آینده بشراست نه یک بحث سیاسی .

اولین نوشتار ازاین کتاب عنوانش"طرح پرسش از غرب"نام دارد.

داوری دراین مقاله غرب رادارای وحدت می بیند که دارای یک تاریخ است.

در ادامه طرح پرسش از حقیقت غرب راکه تاقرن 19مغفول مانده رانشان از بحرانی می داند که عدم توجه به آن منتفی وضعیت کنونی ونافی اهمیت پرسش نیست.از منظر داوری درک غرب از وجود درک تکنولوژیک است ودر نحوه مهار کردن موجودات است

دومین مقاله باعنوان"پرسش از غرب" است.

به زعم داوری یونانی ها بالفظ پایدیا درعالمی بودند وباعالمی بودند که نمیتوان آن را باکلمه دیگر رساند.چراکه پایدیا جوهره خاص خود راداشت.

داوری قرن 18 راقرنی میداند که بشر دائر مدار عالم است.قرنی که بشر اوتوپی اندیش است ودرصدد ایجاد بهشت زمینی است.بشرغربی این تفکر راد عصرجدید به وجود آورد. سیستم غرب سیستم استیلاست.اماامروز قرن 18نیست

ظهوراندیشه انتقادی وبه خصوص پست مدرن پرده از رویایی برداشت که در قاب آن تصویر موردانتظارنبود.

 

 

 

 

 

ملاحظاتی درباب شرایط امکان شناخت غرب سومین نوشتارازاین کتاب است.

داوری براین نکته تاکید دارد که شناخت غرب از شرق شناخت ابژکتیو است اماشناختی که ما از غرب داریم اینگونه نیست.لذا غرب شناسی متفاوت از شرق شناسی است.شرق شناس تاریخ شرق را از موضع اشراف نوشته است

مانیز باید آستین همت بالابزنیم ودر غرب شناسی ورود پیداکنیم.شرط غرب شناسی این است که بتوان درفکر وهنرو تاریخ غرب نفوذ ورسوخ کرد.

غرب شناس کسی است که با ماهیت وجوهره وحقیقت غرب وعالم غربی نسبت برقرار میکند وگرنه صرف خواندن آثار غربی از ماغرب شناس نمی سازد.

غرب شناسی زمانی محقق میشود که ازبند غربی رهاشویم وبه آزادی تاریخی از غرب نائل شویم.

تفکر پست مدرن درغرب تفکر منفی وآماده گراست که طریقت دارد

چهارمین نوشتار"درباره شرایط امکان غرب شناسی"است.

پرسش از غرب پرسش مهم است که آینده بشر را باگشایش مواجه میکند.فرهنگ غربی فرهنگ جهانی شده است ومدرنیته به بسط خود میپردازد.

شناخت غرب یک ضرورت است که باید محقق شود

پنجمین مقاله به ادوارد سعید اختصاص دارد وعنوانش "ادوارد سعید وشرق شناسی" است.مادر نوشتاری جدابه ادوارد سعید خواهیم پرداخت که چگونه شرق شناسی از یک علم به ایدئولوژی تبدیل شده است.

ازقرن18شرق شناسی جزلاینفک فرهنگ غرب بوده است.داوری نیز شرق شناسی راعین روش میداند نه اینکه روش داشته باشد.شرق شناسی یک جهان بینی است.ادوراد سعید متاثر ازفوکو هست واونیز علم ونظر وفرهنگ را ازقدرت منفک نمیداند.

شرق شناسی مقدم براستعماراست واستعمار را راه برده است.اگرچه ادوارد سعید شرق شناسی رافائل از روح نژاد پرستی ندیده است (که درست هم بوده)اما فارغ نبودن از نژاد پرستی غیرازبستگی آشکار ورسمی به راسیسم است.

به نظر داوری در نظر شرق شناس،فرهنگ غرب همه فرهنگها را نسخ کرده است.داوری روش را "روش تصرف" می بیند.

مقاله" ملاحظاتی درباره شرق شناسی" حاوی نکاتی است که کمتر دراین حوزه مورد تامل شرقیان قرار گرفته.

داوری میگوید تاریخ تاریخ هم داریم.او علم تاریخ راهم درمسیر وجودی غرب جدید میبیند.تاریخی که تاریخ غربی بوده وبه عبارتی آن را تاریخ عمومی وتاریخ جهان انگاشتند.

داوری معتقد است دونوع نگاه وجود دارد یکی موجود بین ویکی وجود بین که در دوره غرب وغربزدگی نگاه اول حاکم وغالب بوده است.

هفتمین مقاله بانام"غرب وبحران هویت در ایران معاصر"نام دارد.

داوری هویت را ذات خدامیداند.درادامه یونان رااز فرهنگ وتاریخ غربی میخواند.او نیز به ماده وصورت قائل است که باامدن تاریخ جدید قبلی ماده تاریخ جدید میشود.

دراین نوبتکده صورت پرستی/ زند هرکس به نوبت کوس هستی/حقیقت رابه هر دوری ظهوری است/زاسمی برجهان افتاده نوری است/ اگر عالم به یک منوال بودی/ بساانوار کان مستور بودی

photo_2019-02-25_11-24-12

 

 

در تاریخ400سال اخیر تاریخ واحدی ظهور کرده که همه عالم به آن تعلق پیداکرده است.حتی توسعه نیز صورتی از این تاریخ است.شرق وغرب هشتمین عنوان از مجموعه مقالات کتاب است.تقابل اسلام وغرب صورتی از تقابل شرق وغرب استعمدتا در یک تقسیم بندی به سه نوع غرب وشرق اشاره میشود.غرب وشرق جغرافیایی،سیاسی وایدئولوژیکی وشرق وغرب حقیقی یا فلسفی که یک نوع نگاه راشامل میشود

در نگاه سوم که مراد ماست این تقابل به تاریخ دور برمیگردد.

این تاریخ نیز بی جغرافیانیست ولی آغاز تقابل شرق وغرب رامیتوان در جنگ ماراتون وسالامین یافت وهرودوت آغاز اختلاف را جنگ تروا میدانست.یعنی تقابل بین شرق وغرب باتقابل ایران ویونان آغازشده است.

علاوه براین میتوان به نوشته افلاطون کریتیاس هم اشاره کرد که از زبان کاهن مصری به دونظام قدیمی آتن واتلانتیس اشاره میکند

جنگ وتقابل آتن واتلانتید،جنگ وتقابل دوعالم ودو نظام است.

وی در ادامه به برخی وجوه غرب از منظر یاسپرس می پردازدتاریخ تاریخ تجلی اسماست. اسما جمال وجلال. برخلاف کنت که تاریخ را تک خطی میدید تاریخ ادوار دارد ودرهردوره تاریخی اسمی حاکم.شرق مظهر اسم جمال است وخورشید وجود وروز هستی.غرب مظهر جلال است وماه وجود و هستی.

حقیقت وجود بشر شرق است اگر چه درعصر جدید غرب غالب شده امااین شب روبه سحر است.عاشقم بر لطف وبر قهرش به جد ای عجب من عاشق این هردو ضد

بیشک نور ماه از خورشیداست وباغروب ماه طلوع خورشید سرخواهد زد وتفکر آینده تفکر شرق است.

نهمین نوشتار باعنوان "فلسفه معاصر"است.

درین مقاله اشارتی به فیلسوفان معاصر شده وفلسفه های مختلف رامعرفی میکند.پوزیتویسم،اگزیستانسیالیزم،ویتگنشتاین اشتاین،هیدگر،متفکران پست مدرنیسم چون دریدا،فوکو،لیوتار،کوندرا،لاکان،هابرماس،گادامر،....داوری درادامه به متفکر انتقادی وتقسیم بندی آنان اشاره میکند.

گروهی که نقد عالم غرب کردند واین بانیچه شروع میشود .گروهی عوارض تجدد رانقد کردند وگروه اخر که چشم انداز پیش روی بشر راتاریک میبینند.

آنچه قابل انکار نیست این است که اکثر منتقدین جزو بزرگان اندیشه اند ویا اکثر بزرگان فلسفه منتقد وضعیت کنونی اند.

هنر وزیبایی در دوران تجدد دهمین مقاله از این کتاب است.

زیبایی تا قبل از دوران مدرن معنی خاص خود راداشته. تعریف زیبایی ازحیث نظری کار سهلی نیست. اما درعصر جدید بشر به دلیل خود بنیاد بودن حتی زیبایی راتعریف میکند.

در گذشته زیبایی با نوعی از راز ومستتر بودن وحجاب و عفت وحیاقرین بوده.زیبایی رامیتوان ذهنی وعینی دید.یا کلی وجزیی تعریف کرد.اما در روزگار عسرت چه اتفاقی افتاده است؟شاعران وهنرمندان بزرگی چون هولدرلین دلواپسی تاریخی عمیقی نسبت به راهی که جهان درپیش گرفته احساس میکنند.

در دوران مدرن محوریت یک صورت خاص از عقل راشاهدیم

 

 

 

 

 

شاعران وظیفه بزرگی بعهده دارند.کار آنان بزرگ است.اینکه هولدرلین می گوید مرااپولو زده است یعنی همین.روزگار روزگار از دست دادن زمان ومکان است.روزگار روزگار پست مدرن است.روزگار پست مدرن دوران فترت است.بین دو دوران.

کانت ومنورالفکری یازدهمین مقاله ازاین کتاب است

کشف سوژه انسانی وسوژه شدن انسان درتفکر کانت،صورت تام وتمام پذیرفته است.کانت به زعم داوری فیلسوف دوران مدرن است

11_مرکز وپیرامون؛دستاورد تاریخ غربی:

همه جهان یک مقصد دارد وجهان،جهان واحد است.دیگر درجهان تاریخ هاوجود نداردبلکه تاریخ وجود دارد وان توسعه تکنولوژیک است.

مابعدالطبیعه غربی به پایان خود رسیده است ونیست انگاری درصورت فعال آن برهمه جا وهمه چیز دست انداخته است.افق تاریخ غربی دیگر روشن نیست وبه تدریج پوشیده وپوشیده تر می شود.تجدد بااتوپی آغازشده ودرقرن بیستم ضد اتوپی جای اتوپی راگرفت

12_گفتگوی تمدنها چیست وچگونه تمدنها باهم گفتگو می کنند؟

نظریه جنگ تمدنها که عمری شصت هفتاد ساله دارد ازجمله آخرین نظریه های شرق شناسی استگفتگوی تمدنها یک نیاز وامکان است نه یک طرح سیاسیدیالوگ بین تمدنها مقتضی نفی قول به مطلق بودن تمدن کنونی است،زیراتمدنها حتی اگر کم وبیش از منشئیت اثر افتاده باشند به کلی از میان نرفته اند وتجدید عهد آنها محال نیست.دیالوگ باعهد بستن آغاز می شود ودوام می یابد. ضامن یک عهدوهمزمانی حقیقت است.

حقیقت چهره پنهان وجود است که درزبان ظهور وجلوه می کند واین زبان زبان دیالوگ وبلکه عین آن است.این گفتگو مقدمه گشایش راه آینده است

15_تمدنهاباهم چه سروکاری دارند؟

سودای جنگ تمدنها ریشه درتلقی غربی از فرهنگ وتمدن دارد

داوری در ادامه می گوید:برخلاف نظر هانتینگتون تمدنهاباهم جنگ ندارند وتنهاتمدن غربی است که استیلاباذات آن عجین است.

داوری دارین نوشتار براین نکته تاکید میکند که غرب چه مایل به گفتگو باشد چه نباشد،اگر مسئله اساسی مطرح شود نمیتوان به آن بی اعتناباشد.فیلسوف فرهنگ طرح گفتگو میان تمدنها را به وضع پست مدرن مربوط میداند.به زعم داوری غرب دیگر تمدن مطلق نیست.این یک مرحله مهم از تاریخ غرب است.

16_تبادل وتهاجم فرهنگی

داوری دراین نوشتار میگوید قانون غرب،قانون ساکنین سراسر روی زمین است.غیرت غربی به وجود غیرو مغایر مجال نمیدهد.

فرهنگ غرب،یاآنچه به نام "فرهنگ"ازغرب صادر میشود،اطلاعات ومشغولیتهای بی بنیاد رسانه ها وعلائم وحرفهایی است که گویی به هیچ عالمی تعلق ندارند وبرهیچ چیز دلالت نمیکنند.

داوری درد را دراین میداند که غرب گرفتار خود است وما گرفتار غربیم.

آنچه اکنون به نام "فرهنگ غربی"درجهان نشر می یابد،در حقیقت "فرهنگ"نیست،بلکه مشغولیت های روزمره واطلاعات است وهمین اطلاعات ومشغولیتهاست که درسراسر روی زمین نشر می یابد وهمگانی می شود وزندگی مردمان رادگرگون میکند.

17_امکانهای گفتگو:

دیالوگ گفت وشنود تفکر است.داوری گفتمان را عین قدرت وغلبه میداند وبراین است که درچنین شرایطی دیالوگ مشکل میشود

داوری دیالوگ راهمزبان شدن دوتفکر میخواند.و تاریخ را براساس دیالوگ میبیند.

18_درباره مدرنیته واندیشه پست مدرن:

داوری دراین مقاله مهم براین نکته تاکید دارد که زمان ما زمان گالیله،وشکسپیر ودکارت نیست

داوری پست مدرن راتاریخ نمیداند. او به نقل از توین بی پست مدرن را دوران سربر داشتن تمدن ها وفرهنگهای غیرغربی می دانست .

داوری دراین مقاله ازحیث تاریخی وتحلیلی به نسبت ماوغرب میپردازد.اورامتذکر وضعیت غرب میکند.

دراین مقاله داوری میگوید:با بازگشت عقل انتقادی به سوی خود،تجدد درمرحله تازه ای که گاهی آن را پست مدرن می نامند وارد شده است.این مرحله،مرحله تحقیق آثار ونتایج وثمرات تجدد ووسعت یافتن دامنه نقادی تاجایی است که قوه نقد ونقادی نیز مورد انتقاد قرار میگیرد.

چرا به غرب ودرباره غرب می اندیشیم؟غرب تاریخی بود که به غلبه تکنیک وایجاد آشفتگی وگسیختگی درهمه فرهنگها انجامید

داوری در متن نوشته هایش نه تنها به ما اطلاعات وسیع می دهد بلکه نگاه خواننده راعمق میبخشد واز طرح پرسش وجود داده به نوعی بینش دعوت میکند این کتاب رامیتوان اثری ممتاز درحوزه غرب شناسی قلمداد کرد.اثری که مشحون از جملات قصاراست.به راستی که داوری بیش از آنکه هیدگری باشد نیچه ای است.

 

پنج مقاله در ویراست سوم به این کتاب ضمیمه شده است.

مقاله "نظر علامه طباطبایی در باره غرب".داوری به نقل از علامه علوم رابه دو قسم تقسیم میکند.یکی علوم بشری که تحول دارند ودیگری مقوله ای چون معاد که تحول ندارند. علامه آزادی جدید را آزادی از دین میداند.

به نظر علامه جامعه جدید عقل عمومی قوی دارد.به عبارتی عقل عملی دعوت به صلاح میکند.

علامه سه مرتبه تفکر قائل است:فردی،اجتماعی وقدسی

مقاله دوم"راه فروبسته غرب"استداوری در این نوشتار میگوید غرب هیچ جانیست،بلکه فضایی ورای چیزهاست،فضایی که در دویست سال اخیر درهمه جا گسترش یافته است

غرب نه فقط یک شی درمیان اشیا عالم امروز نیست بلکه نفس این عالم است،وبه این جهت به صفت خوبی وبدی وصف نمیشود ،اماخوبیها وبدیهای خود را دارد.اتوپیا وتاریخ غربی جهان سومین مقاله است.به زعم داوری اوتوپی مکان نیست زمان است.وی اوتوپی رانشانه ظهور بشرجدید و تجدد میداند

وی درادامه اوتوپی را وصف مبهم پایان دوران مدرنیته میخواند وبراین است که"اوتوپی آخرالزمان دنیوی شده وبهشت زمینی پراز ملال ودلتنگی ویکنواختی است.

ظهور مفهوم غرب در نمایشنامه ایرانیان چهارمین مقاله از پیوست این کتاب است که پیشتر داوری دربرخی آثار دیگر اشارتی به این مقوله داشته است.به عنوان مثال درکتاب فلسفه دربحران،همچنین در کتاب فلسفه،سیاست وخشونت به اجمال گذری براین موضوع داشته است.که پیشتر مانیز ازحیث ضرورت به آن پرداختیم.

داوری دامنه تقابل بین غرب وشرق رابه زعم تاریخ نویسان قدیم یونان به جنگهای سالامین میکشاند که بیش از 2500سال پیش بوده ودرقامت تقابل ایران ویونان صورت گرفته (که اکنون نیز فیلمهایی چون سیصد ونامیرایان آن راتداعی میکند)

درنمایشنامه آشیل تقابل ایران ویونان یابربر وهلن که میتوان یک تقابل واقعی باشد به تقابل تاریخی آسیا واروپا وشرق وغرب مبدل شده است وسر ماندگاری آن را دراین تبدیل باید جستبه زعم داوری یونانیان تاریخ راتحریف کرده اندبه زعم داوری اروپا دراثر آشیل از میتولوژی یونانی بیرون آمد وتاریخی شد.داوری آشیل را شاعری می داند که درشعرش خود آگاهی غربی آغاز شده است ولذا وی شعر آغاز تاریخ غربی راسروده است.آخرین نوشتار از این کتاب مقاله"غرب کجاست"می باشد

دراین مقاله چنین آمده است که"اولین نقشه های جغرافیا را یونانیان ترسیم کرده اند.انان خود رادربرابر ایرانیان که طرف راست نقشه قرار داشت ،غرب نامیدند.مکانها راوقتی نامگذاری میکنند ازجغرافیابه تاریخ می روند.چنانکه غرب وشرق هردو تاریخی اند

امروز هویت اروپایی جای هویت مسیحی راگرفته است و در سراسر روی زمین منتشر شده است.به زعم داوری اروپایک تاریخ است

غرب در اراده به سوی قدرت خود که هنوز از آن برخورداراست هم به آزادی وهم به قهر واستیلا تحقق بخشیده است

به زعم داوری غرب در شرق شناسی شرق راابداع کرده است وشرق شناسی حاصل علمی ونظری برخورد جهان متجدد غربی باجهان قدیم است.

غرب درابتدامکانی بوده وسپس تاریخی شده ودوباره به جغرافیا بازگشته است .پس پرسش از کجایی آن به جا نیست

 

داوری درادامه این پرسش رامطرح میکند که با پیش آمد جهانی شدن غرب را درکجا باید جستجو کرد؟پاسخ داوری روشن است.جایگاه اصلی آن در تفکر است.به عبارتی حادثه غرب وپدید آمدن تاریخ غربی در تفکر روی داده است.

غرب در مسقط الرأس خود به آخرین مرحله رشد وتمامیت رسیده وهمه آنچه در قوه اش بوده به فعلیت رسیده و اکنون دیگر غایتی جز تولیدبرای مصرف ندارد.

داوری بیشک فیلسوفی است که عمیقا به طرح پرسش درباب نسبت ما با عالم جدید وبه طرح چیستی ازحقیقت غرب و ماهیت آن بیش از نیم قرن پرداخته است.بدون شک پرسش از مدرنیته راه گشای آینده تاریخ بشرخواهد بود وبه طلوع تفکر شرق مدد خواهد رساند.تفکر آینده تفکر شرق است. برخی از جملات قصار داوری از این کتاب به عنوان حسن ختام این کتاب به  خوانندگان تقدیم می شود.

 

 

1_غرب رویدادی است که باظهور فلسفه آغاز شده است .اگراین تعبیر وبیان موجه باشد تاریخ فلسفه ادوار دارد ومااکنون درمرحله بسط تام وتمام غرب هستیم

2_غرب یک وحدت است.غرب یک تاریخ است

3_موجودیت غرب پرسشی بسیار مهم وشاید مهمترین پرسش تفکر معاصراست که طرح آن بامخالفت این وان منتفی نمیشود

4_سیستم غرب،سیستم استیلاست وهمه اقوام عالم مقهور قدرت استعماری ونواستعماری غرب هستند

5_غرب اندیشه ای بود که به تسلط برعالم وادم انجامید

6_غرب شناسی قرار دادن تاریخ وگذشته اقوام درمیزان عقلانیت جدیداست

7_غرب وشرق هریک ،یک عالم است

8_عالم مدرن،عالم سازمان یافته از طریق عقل خاص یعنی تکنولوژی علمی است.ماکس وبر میگفت راسیونالیته،یعنی یک نظم عقلی درعالم جدیدتحقق پیداکرده ومدرنیته عبارت است از همین نظم عقلی

9_محورعالم،یعنی بشر ازمرکزیت درآمده است

10_پست مدرن دوران فترت است.یعنی دوران میان دو دوران

11_تمام تاریخ غربی ،تاریخ فلسفه است،یعنی فلسفه مادر همه چیز عالم غربی است.

12_مانه مکان رامی شناسیم ونه زمان را زمان ومکان را از دست داده ایم

13_کشف سوژه انسانی وسوژه شدن انسان درتفکر کانت ،صورت تام وتمام پذیرفته است

14_مابعدلطبیعه غربی به پایان راه خود رسبده و "نیست انگاری"درصورت فعال آن برهمه جاو همه چیز دست انداخته است

15_افق تاریخ غربی دیگر روشن نیست وبه تدریج پوشیده وپوشیده تر می شود

16_تجدد با اوتوپی آغازشده ودر قرن بیست ویک ضد اتوپی جای اتوپی را گرفت

17_وقت خوش،وقت گذشتن از همه بحث ها وگفتگو هاست وگفتگو وهمداستانی حقیقی بااین گذشت پیش می آید.

18_ما اکنون ماهی بیرون افتاده از آبیم واب میجوییم،ولی این جستجو جستجوی وسیله نیست ،بلکه سعی در بازیافت وصل واصل است

19_ما خود زبانیم،زبان جلوه وجود ماست

20_دیالوگ ،باحرف وسخن تکراری ،قیل وقال است

21_اگر بخواهیم برای ادراک بسیط زبانی بجوییم،زبان آن زبان اشارت شعروهنراست

22_حقیقت چهره پنهان وجود است که در زبان ظهور وجلوه میکند واین زبان زبان دیالوگ وبلکه عین آن است.

23_برخلاف نظر هانتینگتون تمدنها باهم جنگ ندارند وتنهاتمدن غربی است که استیلاباذات آن عجین شده است

24_غرب در سیصد سال اخیر ،یعنی از زمانیکه شرق شناسی تاسیس شده است،مآثر تاریخی مردم در سراسر عالم ومن جمله مسلمانان را به ماده تاریخ خود اختصاص داده است.

25_بر هوتی که اکنون در همه جاگسترش می یابد،برهوت دوری از اصل وبیگانگی وبی وطنی است

26_این عالم را دیگر حتی شاید نتوان عالم غربی خواند.در عالم غربی بشر دائر مدار همه چیز بوداما دراین عالم نمیدانیم چه برسر بشر آمده وجایگاه او کجاست

27_دیالوگ همزبان شدن دوتفکر است وتاریخ براساس دیالوگ ساخته شده است.

28_باید بدانیم در کجای راه تجدد قرار داریم

29_تجدد باظهور وغلبه عقل انتقادی آغازشده است

30_رنسانس تولد دوباره عهد یونانی نبود،بلکه یاد آن عهد برای تجدید تفکر وگذشت از قرون وسطی بود.

31_تجدد گرچه شئون مختلف ومتفاوت دارد،امااقتصاد وفرهنگ وقوانبن ومناسبات تجدد همه به تاریخ واحد تعلق دارند وزمان زبانشان یکی است.

32_هیچ قومی بدون درنظر داشتن طرحی از آینده راه به جایی نمی برد

33_غرب تاریخی بود که به غلبه تکنیک وایجاد آشفتگی وگسیختگی درهمه فرهنگها انجامید

34_آزادی جدید آزادی از دین است

35_غرب هیچ جانیست،بلکه فضا چیزهاست،فضایی که در دویست سال اخیر درهمه جاگسترش یافته است.

36_غرب نه فقط یک شیئ در میان اشیایی عالم امروز نیست بلکه نفس این عالم است،وبه این جهت به صفت خوبی وبدی وصف نمی شود،اماخوبیها وبدیهای خود را دارد.

37_اتوپی نشانه ظهور بشر جدید وعصر تجدد است.اوتوپی وصف مبهم پایان دوران مدرنیته است.اوتوپی آخرالزمان دنیوی شده وبهشت زمینی پرازملال ودلتنگی است.

38_یونانیان تاریخ راتحریف کرده اند

39_اروپا یک مفهوم تاریخی وفرهنگی است که بایونان ورویای یونانی آغازشده است وتعبیراین رویا دوهزاروپانصد سال طول کشیده است

40_غرب درسراسر روی زمین منتشر شده است41_نام اروپا نام یونانی است.اروپایک تاریخ است

42_غرب در اراده به سوی قدرت خود که هنوز هم از آن برخوردار است،هم به آزادی وهم به قهرواستیلا تحقق بخشیده است

43_غرب درشرق شناسی،شرق را ابداع کرده است

44_غرب درابتدامکانی بوده وسپس تاریخی شده ودوباره به جغرافیابازگشته است پس پرسش از کجایی آن بجانیست

45_حادثه غرب وپدید آمدن تاریخ غربی درتفکر روی داده است

46_فلسفه جدید مظهر درخشان وتابناک غرب است اماعلت غرب نیست

47_غرب بافلسفه وشعروسیاست وعلم جدید به وجود آمده است اما هیچ یک از اینها به تنهایی غرب نیست.

48_فلسفه جدید غربی مظهرومعرف غرب است اما علت پدید آمدن آن نیست.غرب جدید با ولادت انسان غربی پدید آمده است

49_عقل وتدبیر وچیزی که یونانیان ازآن به فروتزیس(فضیلت عقلی) تعبیر میکردند ،آموختنی نیست.

50_فلسفه هنوز هست امادیگر راهی رانشان نمی دهد بلکه از پایان تاریخ غربی میگوید وغرب رامورد نقادی قرار میدهد واینده ای برای آن قائل نیست.

این نوشتار را با شعری به پایان می بریم وبا کنشی فعالانه در انتظار طلوع شرق خواهیم بود:

عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود    عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود

باتو شرط می بندم نه دیراست ونه زود        مهربانی حاکم کل مناطق می شود  

 

تقدیم به رییس جمهوران انقلابی امریکای لاتین: سیمون بولیوار،سالوادور آلنده ،نیکلاس  مادورو و معلمان علم واخلاق زنده یاد عبدالعظیم تازیکی و ابوالقاسم ایزد

 

 

ارسال نظر

آخرین اخبار