چند ملاحظه گردشگردانه در باب «وایبرفارسی»
وایبر حالا برای خودش خردهفرهنگی است با تمامی منابع ارزشی و شناختی خودش. از «هاتبرد» تا «یوتلست»، از فرهنگ هولاکویی تا بهرام مشیری، از حسین پناهی تا دلنوشتههای دلنشین و مینیمالهایی برای زندگی که تمام «لوزر»های شاعر را دور خودشان جمع کردهاند.
به گزارش گلستان 24، با چند جمله قصار بیسرپرست و بیصاحب که از صادق هدایت سوییچ میشوند روی حسین پناهی و از گابریل کارسیا مارکز و مارک تواین شیفت میشوند به دکتر حسابی و ارد بزرگ که لابد به زبان مشترک بشری پیش از احداث برج بابل نوشته شده است.
از تمام دستور العملهای یکخطی و چندخطی رستگاری و خوشبحتی که از دوردستهای تاریخ و از دوران اسطورهها تا امروز، یک جهان خریدار و فروشنده سفت و سخت دارد بگیر تا حکایات و اندرزهای آموزنده در فضیلت قناعت و شکست و سازش با جهان.
فرهنگ «صد و پنجاه نقد در یک جمله» و «۴۶ راهکار برای آزادی» با فرمول «ایرون جاییه که» و «جهان سوم جاییه که» و «یک روز مردم آلمان در اعتراض به گرانی شیر تصمیم گرفتند دیگر شیر نخورند و آنجا انقلاب شد» و ...
بعد از هر خبر، هر تراژدی انسانی و هر بحران بزرگ جهانی در جهان وایبر، دو ژانر مهم پیامها در راه است. هشدارها و شایعاتی که فاجعه را از فرط تکرار مبتذل میکنند مثل ۱۸۰۰ تا اسیدپاشی انجامشده در روزهای اسیدپاشی در اصفهان و بیماریهای کشنده و مسری که جهان را ظرف سه چهار روز قرار است نابود کنند و راهکارش صلوات فرستادن پیام برای ده نفر دیگر است.
ژانر دوم جوکهاست. خنده پشت خنده که بر مبنای مشاهده مشترقین، آینههای ناگزیر ما برای دیدن تصویری مخدوش از خودمان در گذشته، پدیدهای کاملا تکرارشونده و تاریخی است. تحریم و جنگ و کودتا پس از کشمکشی درونی در ذهن یک «او»ی سرگشته و شکستخورده، در قالب چندین جوک و متلک و بذله، بازنمایی میشود و از معنا میافتد. وایبر مجموعهای کمنظیر از تمامی المانهای جهان پیشازمتن و شفاهی و جامعهای در کشمکش سنتی متصلب و مدرنیتهای مخدوش در دوران پستمدرن و جهان معنازدایی شده است.
۲
آن چه پدیده «وایبرفارسی» را هم عجیبتر و هم جذابتر میکند توالی و فرم گروههای وایبری و پستهاست. معمولا این چنین است. عکس سلفی اعضا در تایلند و مالزی و ترکیه تا مشهد و سبزوار و قم، «لره رفت...»، «هشدار هشدار...»، استیکرهای قلب، خنده، وحشت، عکس سلفی یکی دیگر از اعضا، یک تک جمله با مضامینی مثل «وای چه بد»، «عاششششقتم»، «Ki InO Gofte? Behem zang mizani?» و بعد چند جمله درباره رذیلت ایرانی شدن و حکمت شادان و فلسفه تکخطی زندگی و سعادت از بزرگان و واکنشها یکسان است و واحدها هر چه میخواهند باشند تنها و تنها یک واحد ارتباطی صفر و یکی هستند.
دو ویژگی هم تمامشان دارند. بیمولف هستند و قل میخورند بین مولفهایی که مثل برندی برای فروش عمل میکنند و دوم این که در انتها تاکید دارند بر «لطفا اینو به اشتراک بذارین تا...». واکنشها به هشدار، جوک، عکس، خبر، شعر، نقاشی، داستان و پند و اندرز یکسان است. هیچچیز جز واحدهای صفر و یکی کپی-پستی شده مضمون این ارتباط نیست. ارتباطی برای ارتباط بی هیچ محتوایی و در تناقضی عجیب ملتهب شده از محتوایی سترگ، عظیم و «حماسی». میتوان حدس زد چگونه فاجعه در این بازنمایی چه بلایی به سرش میآید و خبر چگونه مخدوش است و هویتها، نمایهای از تصویری دیگر هستند که دلالتی بر نقطهای پوچشده در نظام نشانهای خودشان میکنند.
۳
بحثی جداگانه، دقیق و مفصل میطلبد که ریشههای این دگردیسی در جهان و تاریخ جهان مجازی و دیجیتالی کجاست و بحث شیرین «این تذهبون» و بحثهای همیشه دلباختگانی «گجت» و «اپل» با منتقدین از بیخ و بنزن تکنولوژی. آن چه مسلم است سرعت و شتابی جنونآمیز و بی:شکلی حیرتانگیز جهان است در قرنی که در آنیم و این سالهای پیشرو. این نوشته گردشی توریستی بود و مشاهدهای گذرا در پدیده «وایبر فارسی». همانطور که دوران ارکات و ۳۶۰ گذشت و به باور من، دوران فیسبوک و قیل و قالش هم گذشته است، وایبرفارسی که یکهتاز میدان مدیومها و شبکههای اجتماعی است امروز به شدت احتیاج به تحلیل و مداقه دارد. سوالات و موضوعاتی دقیقتر مانند «بازسازی مناسبات قبیلهای و اولیه در شبکه وایبری در مواجهه با جهان بازتری فیسبوک و ایسنتاگرام» و «حذف متن و فرهنگ ثبت شده و به روایتی کلانتر، تاریخیت متن در جهان وایبری» به اهل حوصله پیشنهاد میشود.
البرز زاهدی
ارسال نظر