انقلاب اسلامی عبور ازهژمونی آمریکایی و اکولیبریوم غربی به" فردایی دیگر"/بازخوانی اندیشه ومنظومه فکری سید شهدای اهل قلم
به زعم یامین پور:آوینی غرب رابه عنوان "طاغوت دوران ما"به خوبی شناخت وبعد به ان کافر شد وبه انقلاب ایمان اورد.
به گزارش گلستان24؛حسین پایین محلی :تاریخ تفکر روایتگر حضور مردانی است که زندگی خود را صرف اندیشه کردند وبه جای تکرار حرفهای دیگران خود به تعبیر شمس تبریزی گفتند وراه نشان دادند وبه ترسیم افق پرداختند.ایران معاصرما در مواجه با مدرنیته شاهد شکل گیری جریانات مختلفی بودکه تطورات گفتمانهای فکری را برای ما به ارمغان اورد واین بیانگراین است که خاک فرهنگی این سرزمین مستعد انواع تفکرهاست که چون رنگین کمانی اسمان ایران رادرجهان زیباکرده.
این خط سیر را میتوان تا گذشته های دور دنبال کرد.تاسهروردی وتا حکمت خسروانی.چنانکه کربن راشیفته خود کرد وایضا بسیاری از شرق شناسان غربی ودرست به همین دلیل است که پویایی وبالندگی زیستجهان ایرانی حتی در فهم اسلام از عربها هم جلوتر زد و نوعی خوانش دقیق از وحی کرد که حیرت تاریخی رابرای دیگران رقم زد.
اما جهان در قرن چهاردهم میلادی شاهد اتفاقاتی در مغرب زمین بود که به رنسانس تعبیر شد وپس از انقلاب صنعتی سایر فرهنگها وتمدنها را به ماده خود تبدیل کرد.این تمدن جدید مدرنیته نام داشت که مهد تاریخی ان غرب جغرافیایی بود اماامروز جهان شمول شده اگرچه روبه کسوف وخسوف دارد.
در این وضعیت تاریخی که سایر فرهنگها در عسرت تاریخی قرار گرفتند متفکرانی بادغدغه وجودی در صدد بازیابی وبازشناسی هویت تاریخی وتاریخ هویتی خویش اند.
این متفکران ابتداازخود مغرب زمین و اروپا رشد وسرایت تفکر مدرن در اروپا وسپس جهان متذکر چند نکته شدند.یکی نقد تفکر دکارتی در ماهیت فلسفی خود که نیست انگاراست ودیگری تمامیت خواهی تفکر مدرن که درشکل سیاسی تبدیل به امپریالیزم غربی شده.با شدت تفکرات انتقادی در غرب سایر جوامعی که پیشترازحاکمیت جهانی مدرنیته دارای تمدن،فرهنگ وتاریخ خود بودند نیز سراز لاک غربزدگی بیرون اوردند وبا نگاه هویتی در صدد خود اگاهی تاریخی با نقد مدرنیته وغرب جدید برامدند.
ایران ازدوران اشنایی باغرب جدید چنانکه پیشتر درنوشتارهای دیگر عنوان شد ودر این وجیزه نیز به ان خواهیم پرداخت باحاکمیت قاجاریه در غفلت تاریخی به سر میبرد ونسبت به غرب منفعل.لذا ظهور روشنفکری نیز بیشتر به دلیل غرب زدگی واستبداد داخلی متاثر از نوعی حیرت منفی بود که تمام داشته های خود رانفی ودربرابر غرب دید کاملامنفعل بود.
ازنمونه های این نسل میتوان به اخوند زاده ومیرزاملکم خان اشاره کرداگر چه احیاگرانی چون سید جمال ویا مصلحانی چون آیت ا...نائینی وشیخ شهید فضل ا...نوری نقش بی بدیل تاریخی خود راایفامی نمودند.
اما باانقلاب مشروطه وحرکت تاریخی ملت ایران شاهداحیاگران و روشنفکرهایی هستیم که تمامیت تاریخی غرب راباچالش فلسفی مواجه میبینند وبه طرح"چیستی غرب"می پردازند که به مزاج جریانات غربزده نمیسازد.این خود اگاهی تاریخی در قشرهای مختلف اجتماعی به وجود می اید ونسلهای بعدی روشنفکری رانیز باخود درگیر میکند.
شخصیتهای چون جلال آل احمد وروشنفکرهایی چون شریعتی در کنار مصلحانی چون شهید مطهری از این خوان وسفره غنی تفکر انتقادی نسبت به غرب بی بهره نبودند.این روند در جهان عرب وافریقا نیز حضور تاریخی کسانی چون سید قطب وفرانتس فانون راتجربه کرد.تفکر خود اگاهی در تقابل با استعمار وامپریالیزم درپایان قرن نوزده جهان شمول شد و شاهد گفتمانهای دینی ،هویتی و تاریخی از خود غرب تا افریقا وشرق غربزده راشامل می شد.
نحوی از این تفکر انتقادی ریشه در تفکر مدرن داشت که ذاتا به دلیل ماهیت نیهیلیستیکی وانتقادی به قدس زدایی از هستی میپرداخت لذا شانی از این جریانات انتقادی برخواسته از تمدن غرب داشت که بعضا به بازسازی مدرنیته منجرمیشد ویا نقدهایی الزاما ازجنس سلبی بود(نقد مارکسیستها ونئومارکسیستها)دراین بین برای نیچه وهیدگر باید جایگاه ویژه ای درنظر گرفت که کل تاریخ مدرنیته واندیشه غربی رابه دلیل حصرگرایی هستی شناختی،معرفت شناسی وانسان شناسی به چالش کشیدند.
اما تداوم جریان احیاگری دینی از سید جمال در قرن بیستم به امام خمینی(ره)رسید که نهضت حسینی را رهبری کردند وبعداز سرنگونی حکومت پهلوی به تاسیس جمهوری اسلامی پرداختند که بدیلی برای مدرنیته غربی محسوب می شد.
انقلاب اسلامی ان عزیمت تاریخی بود که پس از دوراه ای از غربزدگی خود اگاهی تاریخی رابرای ملت ایران رقم زد وبا الگو گیری از مدینه النبی(ص) در صدد عبور از تمدن غربی(مدرنیته)واحیای امت واحده وتشکیل حکومت مستضعفین جهانی است.
در این برهه تاریخی است که بسیاری از غربزدگان ومتفکران وطنی اعم از دینی وهویتی تا غربزدگان قبل از انقلاب باتحول باطنی مواجه می شوند وباتاسی به انقلاب اسلامی نه تنها مدرنیته رابه نقد می کشند بلکه بدیلی برای اینده بشر ترسیم میکنند.
یکی از این متفکران سید مرتضی آوینی معروف به سید شهدای اهل قلم است که ما پیشتر درقالب نوشتارهای متعدد به شکل اجمالی وموردی وموضوعی به ایشان پرداخته ایم.اما این نوشتار درصدد است منظومه فکری این متفکر دوران گذار رااز دریچه نگاه یکی از پژوهشگران انقلاب اسلامی تبیین وبررسی کند.مولف کتاب کسی نیست جز دکتر وحید یامین پور از پژوهشگران جوان انقلاب اسلامی که اصحاب رسانه واهل فرهنگ ایشان را بابرنامه"دیروز،امروز،فردا"می شناسند.یامین پور درچندین موسسه فرهنگی آوینی شناسی تدریس میکند واین کتاب ماحصل جلسات اوینی شناسی ایشان است.
عنوان کتاب"ماجرای فکر آوینی"نام دارد که دارای عنوان فرعی"گفتارهایی در شناخت مفاهیم بنیادی تفکر شهید سید مرتضی اوینی" است.طرح جلد شامل عکسی زیباازشهید باجملاتی از سید که دستخط اوست می باشد که در پشت جلد کتاب نیز وجود دارد.
البته در پشت جلد کتاب بخشی از پیشگفتار نیز قید شده است.این کتاب توسط نشر معارف در ۲۵۹صفحه و۲۵۰۰شمارگان به قیمت ۲۵هزارتومان چاپ گردیده است.
این کتاب دارای دوبخش است که بخش اول دارای ۷درسگفتار وبخش دوم دارای چندین پیوست شامل مصاحبه وگفتگو پیرامون شهید در موضوعات مختلف است که بدان اشاره خواهد شد.شهید سید مرتضی آوینی معروف به سید شهدای اهل قلم متفکری ذوابعاد باسلوک خاص خود بود که بااشنایی باامام (ره)ازغربزدگی بیرون آمد وباتحول باطنی به خود آگاهی تاریخی رسید.
او الحق تراز انقلاب اسلامی است،از تئورسین حوزه هنر ورسانه ونقد سینمایی وتولید فکر درسوره تا تشکیل تیم در جبهه وساخت روایت فتح.جمع نظر وعمل.حاصل عمراو در سینما یکی مثل حاتمی کیا میشود ودرفلسفه شهریار زرشناس.
انسانهای بزرگ قابل تاویل وتفسیر متعدد دیگران قرار میگیرند.اوینی نیز ازخوانش متعدد برخورداربوده،آوینی فیلمساز،آوینی منتقد سینما.آوینی تئوری پرداز در فلسفه.آوینی عارف.آوینی مبارز.آوینی که تواب شده وباتحول باطنی دراثر انقلاب اسلامی به رهبری امام(ره)به خود آگاهی تاریخی رسیده وتراز انقلاب در عرصه فرهنگ میشود وشربت شهادت می نوشد وملقب به سید شهدای اهل قلم می شود....آوینی ادامه دارد.
نویسنده سه مولفه "زمان آگاهی"،"خودآگاهی تاریخی"، و "وقت شناسی"،را امتیاز اهل حکمت می داند که باعث میشود باطن زمان رابشناسند ومعلم دیگران باشند .وی در پیشگفتار کتاب به نقل از شهید از وی به عنوان کسی یاد میکند که "از یک راه طی شده"سخن میگوید.
آوینی متفکر دو ابعادی بود که چه در ساحت نظر وچه در ساحت عمل گامهای بزرگی برداشت و سلوک او درحوزه فردی وجمعی از وی یک تراز برای انقلاب ساخت که اورا باانقلاب می شناسند چراکه باانقلاب از غربزدگی بیرون امد در یک وضعیت تاریخی که از ان به دوره گذار یاد میکنند با تمسک به اسلام به نقد غرب ودفاع از انقلاب پرداخت وطرح کلی عالم را روایت کرد وبانگاه تمدنی به طرح ارا خود پرداخت.
لذا غرب شناسی شهید وپرداخت او به به مقوله سنت وتجدد عمیق وقابل توجه است مقوله ای که از اواخر دوران قاجار ما باان رویارو شده ایم.
یعنی اروپای مدرن که مادر مدرنیته است وخاستگاه تاریخی ان محسوب میشود،غربیهاعمدتا در دوگانه سازی پیشینه بسیار دارند چنانکه تاریخ غرب راهم به دوران وسطی وپس از ان تقسیم کردند وهرچه غیر مدرن باشد را قرون وسطایی میدانند.
قرون وسطی هم عموما به غرب قبل از دوران رنسانس اطلاق میشود که شاخصه ان مسیحی بودن محسوب میشد.متفکران عصر جدید در حقیقت بانگاه به دوران اسطوره ای ویونان باستان نوعی عقب گرد اما بانگاه بازاندیشی جهان بینی یونانی را در سر داشتند که از دوران رنسانس آغازشد.رنسانس به تحولات اجتماعی وتاریخی اطلاق میشود وبه برخی از متفکران چون کالوین ولوتر پایه گذار ان بودند وغرب رابه سمت مدرنیسم حرکت دادند.
تاقبل از رنسانس اروپا ماوای جنگجویان وحشی بود که وایکینگ نامیده میشدند ودر اقصی نقاط اروپازندگی بدوی داشتند وتنها چند کشور مثل فرانسه،انگلستان،ایتالیا و...بودندکه نسبت به بقیه مدنی تر بودند
با عصر روشنگری وانقلاب صنعتی غرب وارد مرحله تمدن سازی میشود وقرن ۱۹ که رویارویی ماباغرب جدید رقم میخورد نمود عینی ان چیزی است که کم کم استعمار جدید غربی شکل میگیرد.
از اوخر قرن ۱۸ به بعد هست که غرب مدرن در قالب یک تمدن درصدد تسخیر عالم برمی اید چراکه هستی شناسی؛انسان شناسی و معرفت شناسی غرب مدرن مختص خود اوست که به غیر غربی به عنوان "دیگری"می اندیشد وبه غیریت سازی می پردازد.
به زعم نویسنده انسان غربی مدرن نمادش انسان پرومته ای یونان باستان است و ذات تفکرمدرن شکاکیت است.چنین تمدنی ماهیت و جان فرهنگها را میگیرد وازانها تنها شکل فیزیکالیستی ان رابرجای میگذارد.
مواجه ایران با غرب دردورانی شکل گرفت که حکومت مرکزی_قاجاریه_نه مانند حکومت مقتدر شاه عباس صفوی بلکه در حالت ضعف قرار داشت لذا نوع مواجه روشنفکران نسبت به غرب نوعی شیفتگی شدید ومرعوب بودگی است درحالیکه سنت ایرانی با دین اسلام ومذهب شیعه وتاریخیت این سرزمین دارای ظرفیتهای تاریخی بسیاری است که میتوان از انها در جهت پیشروی بهره برد.
اماچنانچه اشاره شد نسل اول روشنفکران ما دران بازه تاریخی اولین گامهای خود رابه سمت غرب جدید ومدرنیته با نادیده گرفتن هویت فرهنگی وفرهنگ هویتی برداشتند وانهم نفی تاریخیت خود در استحاله در تمدن جدید بود ونمونه ان کسانی چون میرزاملکم خان،اخوند زاده وتقی زاده بودند ودر کنار این جریان غربزده منفعل خود باخته بزرگانی چون سید جمال بودند که دغدغه احیاگری وبیداری در جهان اسلام را درسر داشتند ودر این مسیر حرکت کردند.به زعم نویسنده گروه دیگری هم بودند که مخالف لیبرالیزم بودند وانها چپ ها بودند که خالق واژه"امپریالیزم"بودند.
دراین وضعیت تاریخی امام(ره) منظومه ای از ادبیات جدید سیاسی وفرهنگی واجتماعی تولید کرد.
شهید آوینی از جمله متفکرانی است که بعداز انقلاب به واسطه اشنایی با حضرت امام(ره)باتحول باطنی رو برو شدلذا وی رامیتوان در جریان انقلاب اسلامی تعریف کرد.
آوینی جزو معدود افراد متفکری بود که در برابر جریان غربزده ولیبرال ایستاد وبا تاسی به اسلام وانقلاب اسلامی به نقد غرب ومدرنیته پرداخت.پیشتر از او کسانی چون جلال ال احمد ،شریعتی وشهید مطهری نیز به عنوان متفکران وطنی ومسلمان به نقد استعمار ولیبرالیزم وغرب پرداختن اما شریعتی وجلال بی تاثیر از چپ نبودند.وشهید مطهری نیز بیشتر به نقد پرداخت ومسایل امروز ما در ان برهه زمانی وجود نداشت لذا حضور شهید آوینی یک حضور تاریخی است.
ارزش این حضور تاریخی به قدری است که اولا خود این غربزدگی را تجربه کرده واز ان عبور نموده وبه ان به صداقت اشاره کرده ثانیا این صیرورت در وجود او به قدری ارزشمند بوده که حتی مخالفان انقلاب و مخالفان وی به او احترام گذاشتند واز وی به بزرگی یا میکنند.
آوینی متفکری اوانگارد محسوب می شود، متفکری که در تقابل بامشهورات زمانه به ساختارشکنی از ارزشهای جدید میپردازد.
آوینی درست زمانیکه عده ای توسعه را اصالت دادند وتاریخ بشر را تاریخ تک خطی تعریف شده توسط اگوست کنت می بینند به نقد انسان داروینی میپردازد.پایان فصل اول نویسنده اشارت کوتاهی هم به سید حسین نصر به عنوان متفکر سنتی دارد و در پایان توصیه میکند بیشتر به تاریخ تفکر توجه شود تا جریان شناسی فکری.
نویسنده درفصل دوم تفکر آوینی را عرفانی میداند.این سخن درست است اماکامل نیست.پیشتر در نوشتاری دیگر اشاره شد که اوینی تفکری ذوابعاد دارد.تفکر حکمی وی لایه لایه است.متفکران بزرگ تفکرشان درعین پرداختن به جزییات کلی است وقابل تاویل وتفسیر.به همین دلیل امروز هرکس از ظن خود آوینی را معرفی میکند(هرکسی از ظن خود شد یار من)مثلا بهنود هم اوینی رامعرفی میکند ومهدی نصیری هم امااین کجا وان کجا؟!تفکر اوینی رااگر چون مربعی در نظر بگیریم یک ضلع ان ادبیات است ویک ضلع ان عرفان نظری ویک ضلع ان هنر ویک ضلع ان فلسفه.اما زمین این مربع دینی است ومبنی برانقلاب اسلامی.در حوزه فلسفه اوینی هم منتقد جدی غرب است (سلبی)هم مدافع انقلاب اسلامی .لذا اینگونه به طرح کلی عالم می پردازد.دراندیشه وی چیزی فراموش نمی شود.نویسنده سپس به تقسیم علم ومعرفت میپردازد وازنهیلیزمی که هنرجدید وعالم جدید به ان گرفتار شده سخن میگوید.
وی درادامه درفصل بعد از ماهیت تفکر وفرهنگ غرب مدرن میگوید.اینکه هستی شناسی ومعرفت شناسی وانسانشناسی مدرن اومانیستی است. واین اومانیسم ابتدادرهنر خود رانشان می دهد.وشهید نیز به نقد این مولفه هامیپردازد.درتمدن جدید ازهرچیزی ازش زدایی میشود وجزپول وانباشت سرمایه چیزی اصالت ندارد(مرکانتیلیسم) وی درادامه به هنر اشاره میکند واز صنعت سینمامیگوید وتعریفی که از کار وتفریح در فرهنگ مدرن ارایه شده.
درفصل بعد نیز نویسنده عناوینی رامطرح میکند.بحثهایی مرتبط باتمدن جدید ونقدانها.اینکه تعاریف ما ازدین وعلم وتاریخ باغربیها درتضاد است وشهید به نقد مفروض های مدرن پرداخته.مثلا تک خطی بودن تاریخ یا داروینیسم،وعلم زدگی.درپایان فصل هم اشارتی به ظهور وافول تمدنها درنگاه فلاسفه تاریخ شده ونگاه دورانی ابن خلدون،اشپنگلر،توین بی توضیح داده شده است.
در فصل پنجم درباب فرهنگ توسعه و توسعه فرهنگ صحبت شده است.این دوبایکدیگر متفاوتند.فرهنگ توسعه ریشه در فرهنگ مدرن دارد که درایران بعداز دوران جنگ توسط دولت سازندگی بنام توسعه فرهنگی مطرح شد اماچیزی جز بسط فرهنگ توسعه نبود.نامه معروف شهید اوینی به وزیر وقت ارشاد مبین این مدعی است.توسعه هدفش اقتصاد است .اقتصادی که معطوف به تمتع ولذت است.در حالیکه ماباید به تعبیر رهبری پیوست فرهنگی داشته باشیم.شهید اوینی کتاب توسعه ومبانی تمدن غربی رادر نقد چنین نگرشی نوشته این کتاب مجموعه مقالات است که دران برهه تاریخی به نگارش درامده است.
درفصل هفتم براین نکته تاکید میشودکه اوینی تذکردهنده حقیقت انقلاب اسلامی است.
اوینی بانگاهی انتقادی به فرهنگ غربی از فرهنگ خودی دفاع میکند.او انقلاب اسلامی رافصل توبه بشر میداند که عصری دیگری رارقم زده است.
فصل هفتم اخرین فصل از این کتاب است.در این فصل برنگاه اخرالزمانی اوینی تاکید میشود.اینکه او از حاکمیت بلامنازع نیست انگاری بر تمدن وهنر غرب میگوید.او عصر کنونی راعصر عسرت مینامد.اوینی برای تبیین و ترسیم طرح کلی عالم از کلماتی چون:فردا،امروز ودیروز"استفاده میکند.وی تلاش میکند باایجاد خوداگاهی تاریخی ماراازافتادن در بیراهه نیست انگاری رهایی بخشد.او پدر فلسفه نیهیلیستی غرب را دکارت میداند وبه نقد عمیق او میپردازد.اینکه:من می اندیشم پس هستم"درست نیست وعکس ان درست است:"من هستم پس اندیشم!"
بخش دوم کتاب شامل معرفی اجمالی اثارسید،مصاحبه درباب تمایز انقلاب اسلامی از مدرنیته و چیستی منظومه فکری شهید،همچنین درباب ماهیت هنروسینما ونهایتا نواندیشی است که به اختصار اشارت خواهد شد
کتابهایی چون :توسعه ومبانی تمدن غرب،رستاخیز جان،آغازی بریک پایان،حلزون های خانه به دوش،فردایی دیگر درحوزه غرب شناسی و ایینه جادو ۳جلد درباب نقد اثار سینمایی وفلسفه وحکمت سینما،گنجینه اسمانی متن نریشنهای روایت فتح است ونسیم حیات نیز متن نریشنهای مستندهای دیگر سید.دراین بین دواثر باقی میماند یکی انفطار صورت درباب هنر ونقاشی وگرافیک ویکی فتح خون اثری ناتمام درباب محرم وعاشورا.
درادامه نویسنده بیان میکند که به زعم اوینی تاریخ جدید محقق شده وانقلاب اسلامی خارج از پارادایم غرب رخ داده است چنانکه متفکرانی چون فوکو ،ژیژیک،اسپوزیتو وبسیاری به ان اذعان داشته اند.
درباب منظومه فکری شهید نیز باید گفت این منظومه اجزایش باهم ارتباط ارگانیک دارنداو از فلک زدگی عبور کرده.اوینی چه درعرصه نظر وچه در حوزه عمل "هنر،رسانه وسینما "حضور تاریخی دارد.
اوینی به مانند یک مجاهد درعرصه فرهنگ حضور مستمر دارداو یک نیروی واکنش سریع است.به این معنا او بنیان گذار است وبه همین جهت ابراهیم حاتمی کیا خود را جزو مکتب اوینی میخواند.اوینی هستی را درنسبت باانقلاب اسلامی تعریف میکند.انقلاب اسلامی که درصدد تحقق تمدن اسلامی ومهدوی است.
به زعم یامین پور:آوینی غرب رابه عنوان "طاغوت دوران ما"به خوبی شناخت وبعد به ان کافر شد وبه انقلاب ایمان اورد.
ویژگی شهید اوینی کفر به طاغوت است.سراوینی نمیشود کلاه گذاشت.او نیهیلیسم وهنر نیهیلیستی واقتصاد سرمایه داری کنازانه و بانک وانسان شناسی مدرن را می فهمد.
درادامه نویسنده فرهنگ را مقدم بر تمدن میداند وتمدن را یک فرایند میبیند.نسبت انسان وتکنیک نیز باانسان به گونه ای نیست که فاعلیت راازانسان بالکل بگیرد بلکه انسان از ان حیث که مختار است وانسان مومن به واسطه ولایت میتواند بامراقبه در تکنیک وتمدن رسوخ کند واینگونه موقعیت ها بر مومن منکشف میشود.
اینگونه است که مومنانه این مواجه رااوینی داشت وولایت تکنیک را اوینی مطلق نمیدیداثاری چون مهاجر از حاتمی کیا مصداق بارز این اعمال ولایت برتکنیک وتصرف درسینماست چنانکه سید در روایت فتح انجام داد.
نویسنده، دوران ما رادوران رشد جریان انقلابی وتکثیر ان میداند چنانکه اگر روزگاری اوینی ایزوله شد امروز تفکر او تدریس میشود وصحبت از مکتب اوینی است!به زعم نویسنده اوینی متفکر دوران گذار است
او یک استراتژیست فرهنگی بود که باشناخت درست عالم ،دوران جدید وانقلاب درحوزه های مهم راه درست کرد وراه نشان داد.وی انقلاب رایک امر پویا وجاری ونه ایستا میدید لذا به مقابله باسایر شئون غربزدگی در حوزه فرهنگ برخواست.او درحوزه سینما هم سینمای زرد وتجاری ودراصطلاح سینمای ابگوشتی وفردینی(فیلمفارسی)رانقد کرد وهم به مقابله با سینمای روشنفکری پرداخت واز دیگر سو در برابرشبه افکنیهای امثال بهنود ایستاد ونقد غربزدگی کرد ودوربین به دست درمیدان جنگ مستند ساخت ودر سوره شاگرد پرورش داد.
مخلص کلام اینکه اگر روزگاری افراد مختلف در جریانات گوناگون چه در خارج وچه داخل اعم از فضای رسانه ای تا مجموعه های حاکمیتی در اتحادی نانوشته تلاش کردند صداواندیشه اوینی راتحدید کنند موفق نشدند وامروز اندیشه واثار اوینی در سپهر هستی طنین انداز است وزندگی وی مورد توجه بسیاری.واین خاصیت آیینگی است.اوینی به نهایت شهود که شهادت بود رسید.او امروز با نام سید شهدای اهل قلم در تاریخ ثبت است.همان که خطاب به بلبل نوشت:
"ای شقایقهای آتش گرفته، دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را در خود دارد؛ آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید!؟"
انتهای پیام/
ارسال نظر