سرفه :
-
وقتی قورباغهها به یاری غواصها آمدند
دوستان عزیزی که دچار سرفه شدید شده بودند با خواهش و تمنا از ما می خواستند تا با آنها کمک کنیم که زیر آب بمانند و خفه شوند!
-
داستانک به قلم وحید حاج سعیدی؛
سرفه های افتخار...
لبخندی که بعد از سرفه های خشک و ممتد می زد ، مانند مرهمی بر دلسوزی های بی فایده مان بود. خودش آنها را سرفه های افتخار می نامید.
-
مصاحبه کوتاه گلستان24 با صادق روشنی؛
«دعا کنید سرفه هایم قطع نشود»
وقتی درد دارم، خوبترم. وقتی سرفه هایم قطع نمی شود عشق می کنم. دعا کنید سرفه هایم قطع نشود.
-
طنز نوشته ای از جوان گرگانی
یادداشت وارده: یه روزی رفتم سراغ دوستم که احوالی ازش بپرسم، هنوز زنگ خونه رو نزدم که دیدم از در اومد بیرون، گفتم کجا؟ گفت اگه بیکاری بیا باهم بریم درمونگاه…