معروفترین نجاتیافتهحادثهتروریستیمجلس
عکسی که « عماد» را جهانی کرد/ معجزه زیر رگبار گلوله
پدر و مادر عماد معروفترین نجاتیافته حادثه تروریستی مجلس از روز حادثه، حضورشان در مجلس و جهانی شدن عکس عماد را معجزهای از سوی خدا می دانند که به دست تروریست ها رقم خورد.
به گزارش گلستان24، حوالی ساعت ۹ صبح بود که به سالن انتظار رسیدم، شب گذشته از آقای بهرامی رئیس دفتر نمایندگان استان گلستان در مجلس شورای اسلامی وقت ملاقات گرفتهام. نگاهی به چهره خوابآلود عماد میکنم سینهاش خسخس میکند نمیدانم اگر امروز هم جوابی نگیرم بر سر پسرک بیگناه دوسالهام چه میآید.
ساعت از ۱۰ گذشته، بعد از گرفتن برگه ویزیت به سمت پلهها میروم، وزن عماد سنگین است و من خسته از حمل او. برای ثانیهای بر زمین میگذارمش تا درد کمرم کمی تسکین پیدا کند. ناگهان صدای تیراندازی بلند میشود لحظات ابتدایی توجهی نشان نمیدهم اما بهیکباره سیل جمعیت را میبینم که در حال فرار هستند و در میان جمعیت هر کس به من میرسد میگوید تو چرا اینجایی بچهات را بردار و فرار کن.
هنوز بهطور کامل نمیدانم چه شده فقط عماد را محکم در آغوش میگیرم و نفسزنان خود را به دفتر آقای بهرامی که نگران روی پلهها منتظر ماست میرسانم، نای راه رفتن ندارم عماد را به آغوشش میسپارم و بهسرعت وارد اتاق میشویم و درب اتاق را قفل میکنیم. ثانیه به ثانیه صدای تیراندازی شدیدتر میشود صداهای نامفهومی که با لهجه فارسی غلیظ به یکدیگر میگویند «کارمندان را بکشید» به گوشم میرسد. تازه به عمق فاجعه رخداده پی بردهام. فرصت کم است بهسرعت خود را از پنجره به سقف طبقه نخست میرسانیم. هنگام پرت شدن از پنجره شانهام آسیب میبیند. آقای بهرامی از ما جدا میشود تا کمک بیاورد. تا حوالی ساعت یک و نیم ظهر در همان وضعیت میمانیم. زمان بهسختی میگذرد احساس میکنم هر ساعت آن بهاندازه یک سال گذشته است. مدام در حال ذکر گفتن و خواندن اشهد هستم. عماد خسته شده و بیتابی میکند اما ناگهان کمک از راه میرسد و ما توسط نیروهای امنیتی به طبقه دوم و ازآنجا برای اطمینان بیشتر به زیرزمین منتقل میشویم.
متن بالا بخشی از یک فیلم سینمایی هیجانانگیز نیست، بلکه روایت مادر معروفترین نجاتیافته حادثه تروریستی مجلس از آن روز است.
حدوداً هشت روز پیش حوالی ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه صبح روز چهارشنبه بود که خبری شوکه کننده روی خروجی رسانههای کشور قرار گرفت، حمله تروریستی به مجلس شورای اسلامی. از همان دقایق ابتدایی عکسهای زیادی از این حادثه شوکه کننده روی خروجی رسانهها قرار گرفت. اما یکی از عکسهایی که بازتاب جهانی پیدا کرد لحظه انتقال یک کودک دوساله توسط مأمورین بود. کودکی که در آن گیرودار کسی به ذهنش نمیرسید برای چه در مجلس حضورداشته است.
پس از ساعتی از پایان ماجرا خبری در خبرگزاریها منتشر شد که خبر از بیماری سخت عماد پسر بچه معروف شده میدهد. خبری که نشان میدهد عماد و مادرش برای یافتن راهی برای ادامه زندگی راهی مجلس شدهاند اما جانشان اینچنین دچار خطر شده است.
بعد از انتشار وضعیت بیماری عماد در رسانهها خیرین دستبهکار شدند و آمادگی خود را برای کمک به این خانواده اعلام کردند. دراینبین وزیر بهداشت هم دستور پیگیری روند بیماری این کودک دوساله گرگانی را صادر کرد تا زندگی عمادی که امید پدر و مادرش برای دریافت کمک تأمین مخارج بیماریاش کمرنگ شده بود بهیکباره رنگ دیگری بگیرد.
خانواده عماد روز چهارشنبه به شهر گرگان بازگشتند. ساعت حوالی ۱۸عصر است که با این خانواده که این روزها خود را خوشبختترین خانواده روی کره خاکی میدانند قرار ملاقات دارم.
محل قرار آتلیهای عکاسی در گرگان است تا از عماد چند عکس به یادگار گرفته شود بلکه حجم اتفاقات رخداده اخیر برایش التیام یابد. عماد و مادرش مشغول عکس گرفتن میشود و منباب گفتگو را با محمد اسماعیل نژاد باز میکنم.
از پدر عماد در رابطه با وضعیت کاریاش میپرسم. میگوید تا قبل از عید در شرکت بازیافت زباله کار میکرده اما این شرکت به دلیل مشکلاتی ازجمله عدم همکاری شهرداری و سایر ارگانها با وی تصمیم به تعطیلی کار را میگیرد و دراینبین پدر عماد و چندین کارگر دیگر که حتی بیمه هم نبودند بیکار میشوند.
پدر عماد معلول جسمی حرکتی است و تا قبل از اینکه وارد شرکت بازیافت زباله شود مشغول به کار فروش ترهبار بوده اما در این راه ورشکست شده و تمام سرمایهای که برای این کار جمع کرده است را از دست میدهد.
عماد؛ بیمار از روز نخست تولد
اسماعیل نژاد در رابطه با وضعیت سلامتی عماد میگوید: عماد روزی که به دنیا آمد تشنج کرد و به مدت ۱۱ روز در nicu بستری شد چراکه در شرایطی به دنیا آمد که مادرش از بیماری قند در دوران دیابت رنج میبرد و انسولین مصرف میکرد.
وی بابیان اینکه طی این دو سال عماد سه بار برای ریه، گوش، حلق، بینی و ... مورد عمل جراحی قرار گرفت، ادامه میدهد: عماد چند باری در بیمارستان طالقانی گرگان بستریشده بود ولی بار آخر که قبل از عید بود بیماریاش شدیدتر شد و دکتر معالجش که به بیماری او شک کرده بود آزمایشی نوشت و جواب آزمایش متأسفانه نشان میداد که عماد بهنوعی mps مبتلاست، آنهم از نوعی که آنزیمش در کشور پیدا نمیشود.
اسماعیل نژاد میگوید: ما مطلع شدیم هزینههای درمان عماد بسیار بالاست و ارسال آزمایشهایش به خارج از کشور هزینههای میلیونی دارد به همین دلیل بعد از عید همسرم به مدت سه ماه به تهران رفتوآمد داشت و به ارگانهای مختلفی ازجمله بهزیستی، کمیته امداد، علوم پزشکی و ... برای دریافت کمک مراجعه میکرد اما متأسفانه هرکجا که میرفتیم دست رد به سینه ما زده میشود و از یک اداره به ادارهای دیگر پاسکاری میشدیم.
از پدر عماد میپرسم چرا از همان ابتدا به بنیاد بیماریهای خاص مراجعه نکردید، میگوید: متأسفانه از وجود چنین بنیادی اطلاعی نداشتم و به هر سازمانی هم که مراجعه میکردیم هیچکس ما را راهنمایی نکرد که چنین بنیادی وجود دارد و میتواند ما را در تأمین هزینههای درمان کمک کند.
روی پول قرض گرفتن از کسی را نداشتم
اسماعیل نژاد ادامه میدهد: همسرم در تهران و من هم در گرگان به دنبال راهی برای تأمین مخارج عماد بودیم و بهسختی توانستیم چهار میلیون تومان هزینه ارسال نمونه اولیه به آلمان را از طریق قرض کردن فراهم کنیم، شرایط بهگونهای بود که ما حتی روی قرض گرفتن از کسی را هم نداشتیم چراکه بهدفعات مکرر برای تأمین هزینههای عماد از افراد مختلفی پول قرض کرده بودیم.
پدر عماد در رابطه با علت حضور همسرش در مجلس توضیح میدهد: از طریق خواهرم با آقای بهرامی سر دفتردار نمایندگان استان گلستان در مجلس آشنا شدم و طی تماسی از من خواسته شد تا همسرم برای دریافت نامهای به وزارت بهداشت به مجلس برود، همسرم یکبار مراجعه میکند و با نامه نگاریهایی که با وزارت بهداشت انجام میشود معرفینامهای به ما داده میشود که بیمارستان طبی کودکان و بیمارستان شریعتمداری عماد را بهرایگان پذیرش کنند، همسرم بعد از مراجعه به بیمارستان شریعتمداری متوجه میشود این بیمارستان تنها هزینههای داخلی را تأمین میکند و برای هزینه ارسال آزمایشها به خارج از کشور خودمان باید اقدام کنیم.
معجزه؛ خواسته پدر از خدا
وی ادامه میدهد: پول آزمایش اول را تهیه کردیم و همسرم قرار بود به گرگان برگردد، شب بود و من سجادهام را پهن کردم و شروع به راز و نیاز باخدا کردم در بین راز و نیازهایم از خدا خواستم برای تأمین مخارج درمان عماد راهی را در مسیر زندگیام قرار دهد چراکه اگر این کار را نکند دیگر به هیچیک از بندگان خدا برای قرض گرفتن پول رو نمیاندازم و منتظر مرگ فرزندش میمانم.
پدر عماد میگوید: طی تماسی تلفنی از همسرم خواستم باری دیگر به آقای بهرامی مراجعه کند و وضعیت پیشآمده را شرح دهد، همسرم به مجلس میرود و آن اتفاق تروریستی رخ میدهد و باعث میشود معجزهای در زندگی ما رخ میدهد.
اسماعیل نژاد ادامه میدهد: شاید در آن روز همسرم بارها مرد و زنده شد اما خدا به عماد عمری دوباره داد، اینکه همسرم با یک تماس من تصمیمش را برای بازگشت به خانه عوض میکند و به مجلس میرود و یک عکس اینچنین مشهور میشود همه آنها معجزه خداوند است.
پدر عماد میگوید: از فردای روزی که عکس و خبر ما منتشر شد از ارگانها، نهادها، سازمانها و خیریههای زیادی برای کمک با ما تماس گرفتند و این برای من غیر باور بود چراکه در بین این تماسها تعدادی از همان ارگانهایی هم بودند که دست رد به سینه ما زده بودند.
اسماعیل نژاد ادامه میدهد: در این ایام حدود ۱۶ میلیون تومان پول برای درمان توسط خیرین جمعآوری شد و چندین مرکز خیریه و بانک هم برای تقبل هزینههای کلی از گذشته تا به امروز با ما تماس گرفتند که ما به دلیل قول وزیر بهداشت در راستای تأمین هزینههای درمان عماد به غیر از مبلغ جمع شده از پذیرش مابقی کمکها امتناع کردیم.
از پدر عماد در رابطه باحال و احوال این روزهایش میپرسم، میگوید: شبهای زیادی بود که من و همسرم بر سر بالین عماد اشک میریختیم اما با اتفاقات رخداده اخیر احساس میکنم بار سنگینی از روی دوش من برداشتهشده است.
وی میگوید: حال که مشکل من حلشده است از این به بعد مشکل من عمادهایی میشوند که شرایطی مشابه فرزندم دارند و کسی به آنها کمکی نمیکند، امیدوارم عماد بهعنوان نمادی از این کودکان راه درمان و توجه به آنها را هموار کند.
مادر عماد به آرزویش رسید
زهرا، مادر عماد هم که کار عکاسیشان در آتلیه به پایان رسیده است، به جمع ما اضافه میشوند. وی میگوید: همیشه آرزو داشتم عماد را برای عکس گرفتن به آتلیه ببرم اما شرایطش را نداشتیم و من از این بابت ناراحت بودم، ولی این آرزو امروز برآورده شد.
وی در رابطه با بازتاب حضورشان در آن حادثه میگوید: توجه به مابعد از آن حادثه خیلی خوب و باورنکردنی بود، از روزی که با وزیر بهداشت دیدار داشتهایم احساس آرامش میکنم و خیالم از بابت درمان پسرم راحت شده است.
چه حس زیبایی است که دستهای خداوند برای برآورده کردن آرزویی بر روی زمین باشی، آتلیه عکاسی گرگان استدیوکه میخواست با دادن هدیهای اینچنینی رنج اتفاقات رخداده را از ذهن عماد پاک کند، اینچنین ناخواسته آرزوی مادرش را برآورده کرد.
عماد در تاریخ ۲۹ خرداد برای عمل غدهای مادرزادی که در گلو دارد در بیمارستانی در تهران بستری میشود.
انتهای پیام/ مهر
ارسال نظر