کتابشناسی استکبارستیزی در گلستان24؛

به هر صورت فکر می کردم اگر در آن خراب شده من هم آزادی بود و همکاری ای با مطبوعات می توانستم داشته باشم، چه خوب می شد اگر مختصر شده همین اباطیل را درمی آوردم و برای یک کدامشان می فرستادم و هم پولی می دادند، و هم منتشر می شد و لای این دفتر نمی ماند برای خاک خوردن... والخ. اما در این عدم آزادی و فشار و غیره و سانسور، مگر ممکن است؟

سفر به امریکا

این قسمت از گزارش کتابشناسی استکبار ستیزی گلستان24، به کتاب "سفر به آمریکا"، اثر جلال آل احمد می پردازد:

 

 

سفر به آمریکا جلال آل احمد5

نام کتاب: سفر به آمریکا

نویسنده: جلال آل‌احمد 

ناشر: فردوس

سال نشر: 1390 (چاپ 2)

 

سفر به آمریکا جلال آل احمد4

زندگینامه جلال آل احمد

جلال آل‌احمد (۲ آذر ۱۳۰۲ و به قول برخی روایت‌ها ۱۱ آذر، ۱۳۰۲، تهران - ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، اَسالِم، گیلان) روشنفکر دینی، نویسنده و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود.وی اصالتا اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بود.

جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده‌ای مذهبی-روحانی به دنیا آمد. وی پسر عموی آیت‌الله طالقانی بود. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت.

آل‌احمد در ۱۳۲۷ در اتوبوس تهران به شیراز با سیمین دانشور، که او نیز دانشجوی دانشکدهٔ ادبیات داستان‌نویس و مترجم بود، آشنا شد و در ۱۳۲۹ با وی ازدواج کرد.

وی در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در سن چهل و پنج سالگی در اسالم گیلان درگذشت. پس از مرگ نابه هنگام آل‌احمد، جنازهٔ وی به سرعت تشییع و دفن شد. که باعث ایجاد باوری دربارهٔ سر به نیست شدن او توسط ساواک شد. همسر وی، سیمین دانشور این شایعات را تکذیب کرده‌است ولی شمس آل احمد قویاً معتقد است که ساواک او را به قتل رسانده‌است.

 

 

سفر به آمریکا جلال آل احمد3

معرفی کتاب

کتاب «سفر امریکا»، که در سال ۱۳۴۴ نوشته شده، واپسین سفرنامه جلال آل احمد محسوب می شود و دست کم از نظر تعداد کلمات، بزرگ ترین سفرنامه اوست. با توجه به سال نگارش سفرنامه، با یک حساب سرانگشتی مشخص می شود که اینک، انتشار آن، با یک تأخیر درازمدت و سی و چند ساله صورت می گیرد.

لحن نوشته‌های آل‌احمد، در "سفر آمریکا" به‌گونه‌ای است که انگار با دیگران سر ستیز دارد. همه را به تحقیر می‌نگرد و از آن‌ها، با صفات و القابی برخورنده یاد می‌کند. جلال اکثر مخاطبانش را، با اسم‌های نکره مخاطب قرار می‌دهد و ای کاش به همین حد رضایت می‌داد و فراتر نمی‌رفت، لیکن در گزارش سفر او، غالب افراد، با "کاف تصغیر" ذکر می‌شوند و بر این مبنا، مردها "مردک"، زن‌ها "زنک"، دختران "دخترک"، و پسران "پسرک"، اطلاق می‌گردند و گاهی اوقات، برای تنوع، آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها، به کنیه‌هایی چون "یارو" و "اراذل" هم مفتخر می‌شوند ... (برگرفته از دیپاچه کتاب)

 

سفر به آمریکا جلال آل احمد1

قسمت هایی از متن کتاب

متن اصلی کتاب با یادداشت آل‌احمد در تاریخ 5 تیر 1344 با این جملات آغاز می‌شود:

"امروز بعدازظهر، به انتظار باز شدن درِ سینما استودیو راسپای، برای دیدن فیلم Desert Rouge، از آنتونیونی (میکل آنجلو)، توی بلوار راسپای، قدم می‌زدم که سارتر را دیدم. کوتوله و با چشم چپ و با جوانکی یک برابر و نیم قد خودش، به عجله می‌آمد. تا تقاطع کنیم، فکر کردم بروم و سلامی و گپی، یا وعده ملاقاتی. اما به من که رسید، نگاهی انداخت به سراپایم و لابد سبیلم و از این حرف‌ها. و منصرف شدم. و که چه بگویم؟ که من مترجم تو بوده‌ام یک وقتی و می‌شناسمت و زیارت و ارادت و از این مزخرفات؟ که دیدم نمی‌ارزد.

او آدمی است و من از راه کتابش می‌شناسمش. به همین صورت باقی بماند، بهتر. یعنی ایدون بماند بهتر؟ نه. راستش دیدم مثل هر معلم دیگری، با یک جوانک (که عینکی هم بود) زیبا و بلند، دارد عیش و عشرت معلمانه می‌کند. و همین شباهت کافی بود که دیگر جست‌وجویی نکنم ... والخ. بی‌هیچ قصدِ مقایسه و از این اداها. که دهانِ ما بچاد. نخواستم جوانی کرده باشم. همین ..."

«به هر صورت فکر می کردم اگر در آن خراب شده من هم آزادی بود و همکاری ای با مطبوعات می توانستم داشته باشم، چه خوب می شد اگر مختصر شده همین اباطیل را درمی آوردم و برای یک کدامشان می فرستادم و هم پولی می دادند، و هم منتشر می شد و لای این دفتر نمی ماند برای خاک خوردن... والخ. اما در این عدم آزادی و فشار و غیره و سانسور، مگر ممکن است؟»

 

گلستان24، کاملترین خلاصه نویسی از این کتاب را با نام خود شخص منتشر می کند.

ارسال نظر

آخرین اخبار