سید احسان همیشه چابک بود؛ باز هم از او جاماندیم
در مسائل مالی اهل حساب و کتاب بود و هر بار که میخواست به ماموریت برود، خمس و سایر دیون شرعیاش را حساب میکرد.
به گزارش گلستان 24، «سید احسان حاجیحاتملو» از رزمندگان «تیپ ۴۵ جوادالائمه(ع)» (گرگان) بود که مدتی پیش به صفوف مدافعان حرم بانوی مقاومت، «حضرت زینب کبری (سلام الله علیها)» پیوست و روز جمعه 17 بهمن، در نبرد با «مزدوران سعودی» و پیروان «اسلام آمریکایی» در سوریه، بال در بال ملائک گشود. پیکر پاک این شهید، یکشنبه 19 بهمن، در گرگان تشییع خواهد شد.
شهید سیداحسان حاجیحاتملو متولد 1 فروردین 1363 است. وی حدود 15 روز پیش از شهادت به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب(سلامالله علیها) به سوریه رفت و در راه دفاع از حریم اهل بیت(ع) در شهر حلب به دست تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
به این بهانه گفتوگویی با سید محمد میرطاهری از دوستان این شهید بزرگوار انجام دادیم.
میرطاهری با اشاره به برنامه هر روزه «شهید حاجیحاتملو» برای قرائت زیارت عاشورا با صد سلام و صد لعن، گفت: بارها در اردوها، کوه، جنگل و شرایط گوناگون دیدم که این برنامه سید احسان تغییر نمیکند و گاهی که زمان کمی داشت، به یک بار گفتن سلام و لعن، اکتفا میکرد.
این دوست «شهید حاجیحاتملو» همچنین به عشق والای این شهید به حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) اشاره کرد و گفت: همین عشق بود که سید احسان را به قربانگاه کشاند. در هیئتها، نوع عزاداری و نوع اشک و سوزی که داشت، از درون بود و همه به این حالات او غبطه میخوردند.
میرطاهری در زمینه ویژگیهای اخلاقی «شهید حاجیحاتملو» افزود: از دوران بچگی و حدود سال 1363 هممحلی و هممسجدی بودیم. سید احسان فردی خوش اخلاق بود و در این مدت آشنایی یادم نمیآید که کسی از او رنجیده باشد. در بیان انتقادات هم به نحوی عمل میکرد که طرف مقابلش نرنجد، به همین خاطر طرف مقابل به راحتی حرف او را قبول میکرد.
این همشهری «شهید حاجیحاتملو» همچنین به ولایتپذیری این شهید پرداخته و گفت: پایبندی آقا احسان به ولایت مطلقه فقیه و عشق او به «آقا» مبرز بود. بارها از برخی جهتگیریهای حزبی و سیاسی ابراز نگرانی میکرد و همیشه در اتفاقات حساس، نگاهش به کلام حضرت آقا بود.
قلباً از اینکه سید احسان شهید شده خوشحالم اما احساس خسران بزرگی دارم؛ چون سید خیلی زرنگ بود و برای رفتن به سوریه و شرکت در جمع مدافعان حرم، یک سال دوندگی کرد. او آنقدر پافشاری کرد تا درب باز شد. او آدمی چابک، تند و تیز و پر تلاش بود و ما باز هم از او جاماندیم!
عاجزانه از او میخواهم که شفیع ما باشد و سلام ما را به مادرشان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برساند.
سید احسان سادهزیست بود و حسینیوار زندگی میکرد. در روابطش با افراد، خیلی دقیق بود و با هر کسی رفت و آمد نمیکرد.
در مسائل مالی اهل حساب و کتاب بود و هر بار که میخواست به ماموریت برود، خمس و سایر دیون شرعیاش را حساب میکرد.
اصلا بنا نداشت به سینه کسی دست رد بزند. مثلا یک بار برای وام اقوام یکی از همکارانش، ضامنشده بود؛ کاری که شاید با عقل حسابگر خیلی از ما درست نباشد.
آخرین باری که او را دیدم، 20 روز قبل از شهادتش در یک مراسم عروسی بود. بعد از پایان مراسم، یکی از دوستان به نام آقای مسگری به سید احسان گفت: شام عروسی آقا ایمان را خوردیم، شام شهادت شما را کی میخوریم؟... او هم جواب داد: عجله نکنید...
ارسال نظر