سرنوشت سوزی بازیکنان ایران
وقتی آزمون به جای پیشرفت پسرفت می کند!
شاید مقایسه کردن یک دهه قبل و نوع ترانسفر بازیکنان ایرانی به تیمهای اروپایی کار معقولی نباشد ولی هنوز هم بعد از گذشت چندین سال افتخار فوتبال ایران به حضور دایی و مهدویکیا و کریمی و هاشمیان است؛ آن زمان حضور منصوریان، مجیدی و میناوند به باشگاههای اتریشی و مجاری در اولویتهای دوم بود...
جامجهانی که تمام شد خیلیها گمان میکردند بازیکنانی نظیر رضا قوچاننژاد، اشکان دژاگه، علیرضا حقیقی، مهرداد پولادی و چند ستاره جوان دیگر که از سوی کیروش در برزیل رونمایی شده بودند حداقل در لابهلای فوتبال اروپا غلت بزنند؛ جایی که فکرها و بدنها و ساقها مدام در حال درگیری است، آنجا مثل فوتبال حاشیه خلیج، مثل فوتبال کند آسیا و حتی لیگهای عجیب و غریب آسیای شرقی نیست.
به گزارش گلستان 24 ، در فوتبال اروپا شما حداقل هفتهای چند بار در تورنمنتهای مختلف حذفی و لیگ بدن به بدن بازیکنان مطرح جنگ تن به تن میکنید. آنجا سرعت بازیها پلیاستیشنی است و دقیقا یک نصفالنهار مبدأ با فوتبال آسیا بویژه فوتبال اعراب فاصله دارد ولی افسوس که بازیکنان تیمملی به جای انتخابهای هوشمندانه سر از باشگاههای حاشیه خلیج درآوردند و به جای راه پیشرفت و صعود راهی دیگر که ختم به ساده نگری و حقوقسالاری بالا میشد را پیمودند.
بعد از جام ملتهای آسیا نیز همین شد که تصورش را میکردیم. پورعلیگنجی، ووریا غفوری و سردارآزمون رونمایی شدند. از میان این جوانان سردار هنوز در روبینکازان ماندگار است و ووریا در لیگ ایران توپ میزند و مرتضی نیز به به لیگ چین خواهد پیوست. تیمی به نام تیانجین که تنها افتخارش در این سالها به فتح جام اتحادیه چین در سال 2011 ختم میشود. شاید مقایسه کردن یک دهه قبل و نوع ترانسفر بازیکنان ایرانی به تیمهای اروپایی کار معقولی نباشد ولی هنوز هم بعد از گذشت چندین سال افتخار فوتبال ایران به حضور دایی و مهدویکیا و کریمی و هاشمیان است؛ آن زمان حضور منصوریان، مجیدی و میناوند به باشگاههای اتریشی و مجاری در اولویتهای دوم بود.
بازیکنان ایرانی فوجفوج به فوتبال اروپا میرفتند و اگر قرار بود کسی سرزنش شود آن رضا شاهرودی بود که به لیگ ترکیه رفت و بعد راه چین را پیمود. آن زمان آنقدر توقعمان از بازیکنان ملیپوش بالا بود که لیگهای درجه دوم اروپایی حتی اگر در دسته اول بازی میکردند مورد توجه واقع نمیشد اما حالا از حضور کاپیتان تیمملی در دسته دوم لالیگا سوت و هورا میکشیم و بازیکنانی که در لیگ قطر توپ میزنند را لژیونر میخوانیم! سوال اینجاست که آیا انتخاب بازیکنان ایرانی برای داشتن زندگی و دستمزد حرفهای و دور بودن از حاشیههای دردسرساز و زیر ذرهبین بودن فوتبال اروپا با چشمان باز انجام شده یا چشمان بسته؟ آنهایی که خیالشان از حضور در ترکیب تیمملی راحت است دیگر تمایلی برای خودنمایی در فوتبال مطرح غرب ندارند؛ یک دهه قبل وقتی ترافیک در خط حمله و میانی تیمملی بیداد میکرد مربی تیم برای انتخاب یک فوج ستاره خوب دست به عصا راه میرفت ولی حالا بازیکن از قبل میداند نامش در فهرست تیمملی رد شده و دیگر لازم نیست زیر تمرینات طاقتفرسای مربیان سختگیر پوست بیندازد، او ترجیح میدهد در فوتبال راحت و بیدردسر اعراب بازی کند چون ترکیب تیمملی همشه برایش آماده است.
حتی کیروش هم دیگر تمایلی به تماشای لیگ ندارد و از مرخصیهای طلب داشتهاش در کوران لیگ و بازیهای لیگ قهرمانان آسیا استفاده میکند، درست زمانی که میتواند یک بار دیگر مثل مرتضی پورعلیگنجیها را شکار کند. جایی که دروازهبانها، مدافعان و هافبکهای تشنهتری هستند تا جای امثال مسعود شجاعی و جواد نکونام را پر کنند. واقعا سرنوشت بازیکنان تیمملی به کدام سمت پیش میرود و ما با این روند چه انتظاری از یک تیمملی فرسوده خواهیم داشت؟
ارسال نظر